سافت وریــــــــــــــــــا

مطالب پربحث‌تر

۲۹۵ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

  • نوید عباسپور
ژاپنی ها همان کلاس اول دبستان، اتمام حجت می کنند با بچه هایشان، می ترسانند، درس اول هم جغرافیا است؛ نقشه ژاپن را می گذارند جلوی بچه ها و می گویند، ببینید این ژاپن کوچولوی ماست، ژاپن ما نفت ندارد، گاز ندارد، معدن ندارد، زمینش محدود است و جمعیتش زیاد و... لیست نداشته ها را به بچه ها گوشزد می کنند، خیلی خودمانی بچه هایشان را می ترسانند... در ژاپن نظام آموزشی فهرست مشاغل مورد نیاز جامعه را از همان اول کار، به بچه ها گوشزد می کند. حتی حجم موضوعات درسی کتاب های درسی در ژاپن، یک سوم اروپا است، چون ژاپنی ها معتقدند عمق بهتر از وسعت است!  حالا این را مقایسه کنید با کتاب های درسی و حتی رسانه های ما از هر جناح و طیف، مخالف و موافق که از همان اول مدام در گوش بچه ها می خوانند، ای ایران، ای مرز پرگهر، سنگ کوهت در و گوهر است و در دبستان هم، اولین درس ما تاریخ است، نه برای عبرت، بلکه شرح افتخارات گذشته، اگر گربه جغرافیایی را هم بگذارند جلوی بچه ها، باغرور می گوییم بچه ها ببینید! ایران همه چیز دارد! ایران نفت دارد، گاز دارد، جنگل دارد، دریا دارد و ...   نتیجه اش می شود احساس داشتن و غنای کامل وایجاد تلفیقی از تنبلی اجتماعی و حتی طلبکاری که به اشتباه به آن می گوییم غرور ملی. با این وصف، کودکان و جوانان و مدیران و نسل جدید ما باید برای چه چیزی تلاش کنند؟   این می شود که بچه های ما فکر و ذکرشان، می شود دکترشدن، مهندس شدن و خلبان شدن، یعنی شغل های رویایی و به شدت مادی که نفع و رفاه شخص در آن حرف اول و آخر را می زند نه نیاز کشور، میدونی؟-------------------------------------آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آوردبی آب ، دو هفتهبی هوا ، چند دقیقهبی”وجـــدان”، خـیلی . . .متاسفانه خیلی !
  • نوید عباسپور
بابا آب داد و بابا نان داد، اولین کلمه است که ما در دبستان یاد می گیریم   من می توانم بخوانم و بنویسم اولین کلمه ایست که در دبستان های انگلیس یاد می دهند.   من می توانم بدوم اولین کلمه ایست که در دبستان های ژاپن یاد می دهند.   این که :...
  • نوید عباسپور
آن شب محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیراو گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونیآفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه راکه نمی دانست بیاموخت . آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود ...چه فرخنده شبی ... عیدتون مبارک باشه
  • نوید عباسپور
  • نوید عباسپور
سلامدیگه یواش یواش به آخرای امتحانات نزدیک میشیم و نمرات گاها (معمولا) ناپلئونیمونو میذارن تو سایت تا نتیجه چند ماه درس خوندنمونو ببینیم...منم چند تا مطلب گذاشتم ادامه مطلب تا روحیتون یکم باز بشه و کمتر به خاطر این نمراتتون با خانواده دعوا کنید(خوب اینا چیکار کردن ما کم گرفتیم) هر چند میدونم همه شما با معدل الف پاسید*********************************   تو این روزا اگه دیدین یه دانشجو نشسته     یه نگاه به افق میکنه یه نگاه به گوشیش     باز یه نگاه میندازه به افق باز به گوشیش     بعد به افق خیره میشه بعد باز به گوشیش نگاه میکنه     بعد به افق خیره میشه و تو افق نیست و نابود میشه     بدونین داره با گوشیش معدلشو حساب میکنه     ببینه مشروط میشه یا نه !
  • نوید عباسپور
یه روز یه e^x و 2x متوجه میشن یه مغازه اعلامیه زده همه اجناس این مغازه رایگان است ، فقط در ازای هر جنس که می خواهید هر بار از شما مشتق خواهیم گرفت .2x ناراحت میگه : اینکه خیلی بی انصافیه ، من اگه دوتا جنس بردارم میشم صفر !e^x دلداریش میده میگه : نگران نباش داداش ؛ هر چی خواستی بگو خودم برات میخرم برای من که فرقی نداره . . .e^x میره داخل فروشگاه و چند لحظه بعد با عجله و استرس میاد بیرون و میگه :" فرار کن ، زود باش ... نامردا دارن نسبت به y مشتق میگیرن !!!! "** بی مزه هم خودتونین فرصت سوختهیک شب سرد یک پروانه اومد پشت پنجره اتاق دخترک و به شیشه زد . دخترک که سرش حسابی گرم بود برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست !پروانه خودش رو به پنجره میکوبید ، تا اون پنجره رو براش باز کنه و از سرما نجات پیدا کنه .ولی دخترک اصلاً اهمیتی به حرکات پروانه نداد ، پروانه رفت . دخترک هم بعد از مدتی به رختخواب رفت تا بخوابه . پیش خودش فکر کرد که کاشکی پنجره رو برای پروانه بازمیکردم تا اون هم سردش نمیشد …فردا شد ؛ دخترک منتظر بود که دوباره پروانه رو ببینه ولی هرچه کنار پنجره منتظر شد پروانه نیومد ...دخترک پشیمون شده بود که چرا دیروز پروانه رو به خونه راه نداده .پیش پدرش رفت و داستان رو برای پدرش تعریف کرد . پدر گفت : دخترم عمر پروانه ها بیشتر از یک یا دو روز نیس !!اشک تو چشمای دخترک جمع شد و برای همیشه به یادش موند که برای دوست داشتن فرصت کوتاهی داره و نباید از کوچکترین فرصت دریغ کنه ...قصه ما به سر رسید ، کلاغه به خونه س نرسید ...نباید کسی بفهمد دل و دست این خسته ی خراب از خواب زندگی میلرزد ...باید تظاهر کنم حالم خوب است ...راحت ام ...راضی ام ...رها ...راهی نیست ...مجبورم !!!..:: سید علی صالحی ::..
  • نوید عباسپور
یاد گرفتم که...                      با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند              از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او بدهم باز از من بیزار خواهد بود                                 تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم!                    **************************************       اگر می خواهید از شما بد نگویند چنان بنمایید که مرده اید(امرسون)
  • نوید عباسپور
اگه به یه آدم بزرگ بگی یه خونه دیدم که جلوی پنجره هاش پر بود از گلهای مریم و بنفشه و تو حیاطش یه حوض کوچیک و یه فواره داشت و پروانه ها از این گل رو اون گل میشستند و صدای پرنده ها به گوش میرسید ؛ براش قابل درک نیس که شما از چه خونه ای حرف میزنید ولی اگه بهش بگین یه خونه دیدم که دو میلیارد و نهصد هزار تومن قیمتش بود فورا میگن :" عجب خونـــــــــــه ای "آدم بزرگا اینجورین دیگه ،‌ فقط عدد و قیمت سرشون میشه ...اگه بهشون بگی به تازگی با یه دختری دوست شدم که از صدای آبشار خوشش میاد و تن صداش آدم رو یاد موسیقی باد و رود میندازه و از نقاشی خوشش میاد و موسیقی آروم گوش میکنه ؛ با بیتفاوتی شونه هاشون رو بالا میندازن ولی اگه بگی یه دوست جدید پیدا کردم که بیست و چهار سالشه و قدش یک و هفتاد و دو و شصت و سه کیلو وزنشه و حقوقش ماهی هفت میلیونه و دو تا ماشین داره ،‌ بی درنگ  میگه :" وااااااااااااااااای عجب تیکــــه ای گیرت اومده "آدم بزرگا اینطورین دیگه ...همه چی رو با قیمت و عدد و رقم میشناسن و درک میکنن ...برا همین همش باید همه چیز رو براشون توضیح بدی ،‌ که این از حوصله بچه ها خارجه برا همین گاهی مجبور میشیم به زبون خودشون باهاشون حرف بزنیم .....:: شازده کوچولو ::.. با اندکی تغییر در واژگان** بدم میاد از آدم بزرگا !! من در روزگاری تیره زندگی میکنم ، در روزگاری که سخن گفتن ساده ، نشان بیخردی است ، و پیشانی بی چین ، نشان بی تفاوتی ...آری ، آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است .....:: برتولت برشت ::..
  • نوید عباسپور
ابتدا یک ماشین حساب آماده کنید تا با هم پیش رویم.ماشین حساب موبایل هم می شود.۱٫هفت رقم شماره ی تلفن خود را در نظربگیرید.۲٫حالا سه رقم اول آن را وارد ماشین حساب کنید.یعنی اگر تلفن شما ۱۲۳۴۵۶۷ باشد ۱۲۳ را در ماشین حساب وارد کنید.۳٫حالا این سه رقم را در ۸۰ ضرب کنید و حاصل را با ۱ جمع کنید.۴٫عدد به دست آمده را در ۲۵۰ ضرب کنید.۵٫حالا چهار رقم پایانی تلفن خود رابا عدد به دست آمده جمع کنید. یک بار دیگر چهار رقم پایانی شماره ی خود را با آن جمع کنید.۶٫عدد ۲۵۰ را از حاصل به دست آمده کم کنید.۷٫حالا حاصل را تقسیم بر ۲ کنید.این شماره برای شما آشنا نیست؟ به نظرتون کجای کار اشکال داره؟؟؟؟یکم تابلو نیس؟؟؟
  • نوید عباسپور
تاریخچه تقلب از جایی شروع می شود که " حسن کچل " برای نخستین بار به مکتب رفت . از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهیانه کودکان مکتب بود ؛ لیک حسن کچل از روی تنبلی چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکته ای بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر دشت کند . این بود که اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد . البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد. البته این تقلب باروش های بسیار ابتدایی (در مقابل ترفند های کنونی ) صورت گرفت . بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را کش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد .   روش های نوشتاری 1. نوشتن روی کف پا ، پس کله ، پشت گوش و ... 2. نوشتن روی دیوار ، روی میز ، پشت نیمکت ، زیر نیمکت ، پشت لباس یا مانتوی دانش آموز جلویی ، ... 3. نوشتن به روی دستمال کاغذی ، پاکت نامه ، ... 4. نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در حفره های مختلفی از جمله بینی ، دهن ، گوش ، فک پایین ، دریچه آئورت ، ...   روش های باکلاس 1. استفاده از ماشین حساب مهندسی 2. استفاده از موبایل 3. استفاده از آیینه ، موچین ، لوازم آرایشی ، فیلم ، عکس ، ...   روش های بی کلاس 1. شیره مالیدن بر سر یکی از بچه درس خون ها 2. خم کردن سر به روی ورقه ی طرف به صورت تابلو   توجه : اگه در این امر تبحر کافی ندارید ، اصلاً سمت این کار نرید ؛ که عواقبی جز‌ء ضایع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد .
  • نوید عباسپور
  • نوید عباسپور
باید امشب بروم . . .من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم . . . حرفی از جنس زمان نشنیدم . . . هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود . . . کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد . . .هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت . . ...:: سهراب سپهری ::..پ.ن : 1 - منظورش از زاغچه ، شخص نوید عباسپور بوده ...2 - چرا انقد از جنبه رندانه و احساسی زندگی دور شدیم ؟ چرا نگاهمون سرد شده ؟ چرا از عشق و عاشقی دوری میکنیم ؟ چرا انقد از این دنیا سیریم ؟همیشه یادمون باشه که :... زندگی زیباست ...میآیی // همه‌ی دنیا را خاموش کنم // بعد تو همه‌اش را روشن کنی ؟؟
  • نوید عباسپور
ثبت نام دروه های تابستانی آموزش مهندسی شبکه شروع شد ...شما میتوانید 10 جلسه اول آموزش دوره پیش نیاز مهندسی شبکه ، Network+ رو ّه صورت رایگان حضور داشته باشین ، اگه دیدین که علاقه مند میشین ، میتونین برای ادامه دوره MCSE یا MCITP و ... ثبت نام کنین ...برای شرکت در کلاس ها با من تماس حاصل فرمایید ...
  • نوید عباسپور
آیا میدانید به همراه یک صندلی اجکت ( صندلی نجات خلبان هواپیمای جنگنده ) چه چیز هایی وجود دار ؟؟1- غذا به اندازه ی سه روز.  2- شکلات.  3-یک کلت.  4-یک کلت منور.  5- یک قایق بادی مخصوص دراپ در آب.  6-یک قلاب ماهی گیری.  7-یک دستگاه شبیه کباب پز برای طبخ غذا.  8-یک پودر مخصوص که اگر خلبان در آب دراپ کند با آن ریختن آن پودر کوسه ها دور می شوند.  9-بسته ی کمک های اولیه.  10-چاقوی معروف و بسیار تیز MC 1 که حتی قادر به بریدن مفتول فلزی می باشد.  11-آینه برای علامت دادن در روز.  12-یک تشک بادی که اگر خلبان بالای جنگل دراپ کند.این تشک اطراف بدن او را می پوشاند تا به خلبان آسیبی نرسد.  13-قرص تصفیه آب   معروف ترین شرکت سازنده ی صندلی اجکت شرکت Martin Backer می باشد .پیری آن نیست که بر سر بزند موی سپید // هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است !
  • نوید عباسپور
  • نوید عباسپور
یک راهبه می تواند سرتاپای خود را بپوشاند تا زندگیش را وقف عبادت کند , درست است ؟اما چرا وقتی یک زن مسلمان این کار را انجام دهد , مورد ملامت قرارمیگیرد ؟
  • نوید عباسپور
پــــــــــــــدر جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم . . . پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم . . . **  دوستان ، بعضیام هستن که روز پدر چیزی جز یه فاتحه نمیتونن به پدرشون کادو بدن ، یه فاتحه بفرستین برای شادی این پدرا ...روز پدر مبارک
  • نوید عباسپور
یه چن تا عکس میذارم ادامه مطلب ، از دس ندین ...
  • نوید عباسپور
جان به جان‌تان بکنند، باز هم «شب امتحان خوان» هستید! حالا ما هی بیاییم و بزنیم توی سرمان که «بچه‌های خوب! لطفا درس‌هایتان را در طول ترم بخوانید و شب امتحان را برای مرور بگذارید!»، یا این‌که از یک ماه قبل، هی از استرس امتحان و... بگوییم شاید که کمی استرس به جان‌تان بیفتد، اما شما فکر می‌کنید این کارهای ما اثر دارد؟روی همین حساب، رفتیم سراغ دو نفر که عینهو خودتان، جز شب امتحان، بقیه‌ی روزها، روی ماهِ کتاب و جزوه‌شان را می‌بوسند و آن‌ها را کنار می‌گذارند، اما این دو تن، به طرز محیر‌العقولی توانسته‌اند با یک سری ترفند کذایی، یک شبه راه شش ماهه را طی کنند و همه‌ی درس‌ها را با نمراتی قابل قبول دو دَر کنند! از چاپ اسم و مشخصات‌شان که به دلایل ارزشی (!) معذوریم، اما شما را از ترفندهای خفن‌شان بهره‌مند خواهیم کرد!
  • نوید عباسپور