سافت وریــــــــــــــــــا

مطالب پربحث‌تر

۸ مطلب با موضوع «هنری» ثبت شده است

با عرض تبریک عید خدمت دوستان ...چن تا آهنگ هست که به نظرم قشنگن ، توصیه میکنم دانلود کنین امیر بهادر - متولد مردادمحسن یاحقی - بن بستعلیرضا زاهدی - باورش سختهامیر فرجام - یه حالیمفریدون - میسوزم آتیشمیاسر محمودی - نفرین به توسیروان خسروی - به همین زودیبهادر - رفتنیاحسان خواجه امیری - به دادم برس ( تیتراژ سریال مادرانه )مهدی احمدوند - روزای دور از توشهاب اکبری - فک نکنرضا صادقی - مبتلاسهیل نوری - اون منو میخوادامیر لندن - لحظه به لحظهبعضیا شادن بعضیا غمگین ، امیدوارم خوشتون بیاد ...
  • نوید عباسپور
برین تو ادامه مطلب...
  • نوید عباسپور
بقیشو تو ادامه مطلب ببینین...
  • نوید عباسپور
من آوراه ناکجایی ترین رد پایم ...
چه بی انتهایم من امشب .چه بی انتهایم ...
مرا دارد از خودتهی می کند ذره ذره ...
همان حس گنگی که می جوشد از ژرف نایم...
پرم از غریبی و لبریزم از بی شکیبی ...
بگو با من ای روح جان ، من کی ام؟ در کجایم؟...
من و جست و جوی تو ای نبض پنهان هستی ...
کجای زمین و زمانی ؟ بگو تا بیایم!

ا برضوی ... ام ذی طوی ...

  • نوید عباسپور
من آوراه ناکجایی ترین رد پایم ... چه بی انتهایم من امشب .چه بی انتهایم ...مرا دارد از خودتهی می کند ذره ذره ... همان حس گنگی که می جوشد از ژرف نایم...پرم از غریبی و لبریزم از بی شکیبی ... بگو با من ای روح جان ، من کی ام؟ در کجایم؟...من و جست و جوی تو ای نبض پنهان هستی ... کجای زمین و زمانی ؟ بگو تا بیایم! ا برضوی ... ام ذی طوی ...
  • نوید عباسپور
..گیرم ک دوسِــــــت دارم ... به تــــــــــــــــــــــــــو چه !؟!..خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخـــــــــ....
  • نوید عباسپور
نمیدونم سریال ارمغان تاریکی یادتونه یا نه ؟!

من که خیلی خوشم میومد ازش ، امروز یهو یادش افتادم ، سکانس آخرش اینجوری بود :


آرش مجیدی بعد از سال ها میره به دیدن امیر آقایی ، بعد که امیر آقایی متوجه میشه آرش مجیدی میتونه ببینه میگه :

امیر آقایی : خوشالم که میبینی .

آرش مجیدی : من از اول میدیدم .

امیر آقایی : 15 ســـــــــال ؟؟؟

آرش مجیدی : یه روزی صورت زنمو سوزوندی ، خیلی رنج کشید ، رنج میکشید تا من نبینم اون صورتو ... منم تصمیم گرفتم نبیـــــــــنم ...


خیلی مکالمه قشنگی بود ... هر وخ این سریال یادم میفته ، این صحنه ش اولین صحنه ایه که ازش به یاد میارم ...






کسی باش که عمری با تو بودن یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن یک عمر باشد ...
 

  • نوید عباسپور
نمیدونم سریال ارمغان تاریکی یادتونه یا نه ؟!من که خیلی خوشم میومد ازش ، امروز یهو یادش افتادم ، سکانس آخرش اینجوری بود :آرش مجیدی بعد از سال ها میره به دیدن امیر آقایی ، بعد که امیر آقایی متوجه میشه آرش مجیدی میتونه ببینه میگه :امیر آقایی : خوشالم که میبینی .آرش مجیدی : من از اول میدیدم .امیر آقایی : 15 ســـــــــال ؟؟؟آرش مجیدی : یه روزی صورت زنمو سوزوندی ، خیلی رنج کشید ، رنج میکشید تا من نبینم اون صورتو ... منم تصمیم گرفتم نبیـــــــــنم ...خیلی مکالمه قشنگی بود ... هر وخ این سریال یادم میفته ، این صحنه ش اولین صحنه ایه که ازش به یاد میارم ...کسی باش که عمری با تو بودن یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن یک عمر باشد ...
  • نوید عباسپور