سافت وریــــــــــــــــــا

مطالب پربحث‌تر

۲۹۵ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

طولانی ترین قصه های پرغصه نیز ، بالاخره به پایان خواهند رسید؛ با چشمانی پر امید ، صبری لازم است ... هیچ آسمانی نیز همیشه ابری نخواهد ماند.
  • نوید عباسپور
مشکلات زندگی مانند جدول کلمات متقاطع می باشند؛ برای حل آنها باید سراغ مشکلات کوچکتر رفت، گاهی مشکلات بزرگتر خود به خود حل می شوند گاهی مشکلات نقطه تلاقی دارند ... گاهی به هم وابسته اند ...
  • نوید عباسپور
چقدر خوبه که همه ما یاد بگیریم از همون چیزایی هم که داریم استفاده کنیم تا بهترین باشیم. آخه ما آدما عادت کردیم یـه چیزی که کم داریم دیگه همون رو بهونه میکنیم و توی همون جایی که هستیم متوقف میشیم. اما اگه به داشته هامون فکر کنیم می بینیم خیــــــلی چیزا هست که تا حالا ازشون غافل بودیم! به هرحال مهم نیست اونجایی که انتظار داریم باشیم نیستیم ، مهم اینه که توی هر موقعیتی که هستیم بهترین باشیم... اگه اینجوری باشیم طبیعتاً پله پله پیشرفت میکنیم و به اونجایی هم که آرزو داریم می رسیم یـه روز ...
  • نوید عباسپور
یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد . یادمان باشد که : هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را . یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .
  • نوید عباسپور

من از طرف خودم و سایر هم کلاسی ها و هم گروهی های عزیزم درگذشت پدر خانم راضیه خیرالهی رو به راضیه عزیزم و خانواده محترمش تسلیت میگم.

به اطلاع دوستان می رسونم مراسم این پدر عزیز امروز ساعت 15:30 تا 17:30 در مسجد علی بن موسی الرضا واقع در خیابان محراب برگزار میشه.

سعی می کنم زمان و مکان سایر مراسم های ایشون رو به اطلاع شما عزیزان برسونم.

 

راضیه جان همدردی صمیمانه ما رو بپذیر.

همه از شنیدنش خیلی ناراحت شدیم.


لازم به ذکره مراسم سومشون فردا(روز جمعه) ساعت 15:30 الی 17:30 در مسجد بزرگ شاهرخ آباد (خ شاهرخ آباد) برگزار میشه.

 از همه دوستان خواهشمندم فاتحه ای برای شادی روح ایشون قرائت کنند.

 

  • نوید عباسپور
من از طرف خودم و سایر هم کلاسی ها و هم گروهی های عزیزم درگذشت پدر خانم راضیه خیرالهی رو به راضیه عزیزم و خانواده محترمش تسلیت میگم. به اطلاع دوستان می رسونم مراسم این پدر عزیز امروز ساعت 15:30 تا 17:30 در مسجد علی بن موسی الرضا واقع در خیابان محراب برگزار میشه. سعی می کنم زمان و مکان سایر مراسم های ایشون رو به اطلاع شما عزیزان برسونم.   راضیه جان همدردی صمیمانه ما رو بپذیر. همه از شنیدنش خیلی ناراحت شدیم. لازم به ذکره مراسم سومشون فردا(روز جمعه) ساعت 15:30 الی 17:30 در مسجد بزرگ شاهرخ آباد (خ شاهرخ آباد) برگزار میشه.  از همه دوستان خواهشمندم فاتحه ای برای شادی روح ایشون قرائت کنند.
  • نوید عباسپور
کمتر از یه هفته مونده تا سال 91 هم با همه خاطرات بد و خوبش ، لحظات تلخ و شیرینش ... دیگه به ته خط برسه و جاشو به "92" بده ، سالی که خدا میدونه چه اتفاقاتی قراره بیفته و مسیر زندگیمونو عوض کنه ...

همینجا پیشاپیش نوروزتونو تبریک میگم و امیدوارم سال خوب و خوشی رو پیش رو داشته باشین ، سالم و تندرست پیش خونوادتون 92 رو هم سپری کنین ...

اگه دوس داشتین به این سؤالا هم یه نیگا بندازین و جواب بدین 

سال 91 ـه شما چه جور سالی بود ؟ بهترین و بدترین اتفاقی که براتون افتاده چیه ؟ به آرزوهایی که داشتین رسیدین ؟ چه کارایی قرار بود بکنین که نتونستین ؟ بزرگترین تصمیمتون برا سال جدید چیه ؟ در کل راضی بودین از خودتون ؟!؟!

من خودم سال های قبل از 91 یادم نیس ولی اینو میدونم که این سال نسبت به سال های قبلیش ، سال خوبی بود ... در کل روز های باحالی داش که اتفاقای جالبی برام افتاد ، امیدوارم 91 برا شما هم سال خوبی بوده باشه ...
  • نوید عباسپور
کمتر از یه هفته مونده تا سال 91 هم با همه خاطرات بد و خوبش ، لحظات تلخ و شیرینش ... دیگه به ته خط برسه و جاشو به "92" بده ، سالی که خدا میدونه چه اتفاقاتی قراره بیفته و مسیر زندگیمونو عوض کنه ...همینجا پیشاپیش نوروزتونو تبریک میگم و امیدوارم سال خوب و خوشی رو پیش رو داشته باشین ، سالم و تندرست پیش خونوادتون 92 رو هم سپری کنین ...اگه دوس داشتین به این سؤالا هم یه نیگا بندازین و جواب بدین سال 91 ـه شما چه جور سالی بود ؟ بهترین و بدترین اتفاقی که براتون افتاده چیه ؟ به آرزوهایی که داشتین رسیدین ؟ چه کارایی قرار بود بکنین که نتونستین ؟ بزرگترین تصمیمتون برا سال جدید چیه ؟ در کل راضی بودین از خودتون ؟!؟!من خودم سال های قبل از 91 یادم نیس ولی اینو میدونم که این سال نسبت به سال های قبلیش ، سال خوبی بود ... در کل روز های باحالی داش که اتفاقای جالبی برام افتاد ، امیدوارم 91 برا شما هم سال خوبی بوده باشه ...
  • نوید عباسپور
نمیدونم این که این پستو میذارم درسته یا نه ولی میذارم 


یکی دو ساعت پیش به صورت کاملا اتفاقی با وبلاگ دانشجو های ورودی 91 رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی مشهد آشنا شدم  ( با وبلاگ دانشگاه علوم پزشکی تهران هم آشنا شدم ولی اونو دیگه تعریف نمیکنم ، این یکی باحال تره  )  وبلاگ باحالی بود ، فرقش با وبلاگ ما این بود که اونا از هفته اول مهر ماه شروع کرده بودن به نوشتن وبلاگشون ، فرق دیگه ش این بود که تعداد پست ها و البته نویسنده هاش بیشتر از مال ما بود ...


داشتم پستاشونو از همون اول ساخت وبشون میخوندم ، نظراتشون خیلی باحال بود !! تقریبا تا اول آبان همشون دنبال این بودن که یه جلسه معارفه بذارن برا آشنا شدن بچه ها که آخرشم برگزار نشد  ( عین خود ما  ) بعدش یکی از خانوما پیشنهاد داد برای این که آشنا بشن با همدیگه ، هر کی تاریخ تولدشو بگه تا روز تولدش یه تولد یه ربعه براش بگیرن !! خب اونجوری که معلوم بود از کامنتا ، انگار فقط یکیشون تولد گرفته بود که اونم مدیر وبلاگ بود ( کلا گروهشون 81 نفره س !! ) 


بعد یکیشون پیشنهاد شب نشینی میده (!) مثلا هر هفته یه شب رو انتخاب کنن که همه یا تو یاهو یا تو نیمباز جمع بشن و در مورد یه موضوعی بحث کنن که اونم کلا سه بار برگزار شده که انگار دو بار اول خیلی خوش نگذشته بود بهشون !! چون بعضیا بودن که جمعشونو بهم زدن و بی جنبه بازی در آوردن ( مثه جمع ما ! ) سومین دفعه رو هم نفهمیدم چجوری شد !


قصد برگزار کردن صندلی داغ رو هم داشتن که بعد از یکی دو ماه از نظرخواهی که صندلی داغ باشه یا نه ، تازه دیروز یکشون پست گذاشته که پیشنهاد میدین کی اولین مهمون صندلی باشه ؟! ( ما با این جو « باحالمون » سه بار صندلی داغ گذاشتیم حالا گذشته از اتفاقای حاشیه ش ، اصن به سلامتی خودمون  ) یه حرف هایی هم در مورد ارتباط های مستقیم و صندلی داغ فیس تو فیس و این جور چیزا زده شده بود ولی انگار همشون از ارتباط مجازی بیشتر خوششون میومد ...


حالا یه قسمت جالبش یعنی فوق جالبش (!) یکی یه پست گذاشته بود که " جو کلاسمون خیلی رسمی و خشکه ، چیکار کنیم که بهتر بشه ؟ " ( عین کلاس خودمون !! ) و یه چیزایی در مورد این که بعضیا حتی جواب سلام هم نمیدن ( عین کلاس خودمون :افسوس ) و این جور چیزا ... نظراتش خیلی بودن ولی جالب بودن  اکثرا به همون "جلسه معارفه" نظر داشتن و اینجور نظرا ، بعضیا هم میگفتن که همینجوری جو ش خیلی خوب و مناسبه ، بعضیا م با مدیر وبلاگ دعوا داشتن که آقای عطامنش وختی خود شما سلام نمیدی ! چطور انتظار داری که ما سلام بدیم و صمیمیتر بشیم و از این جور بحثا ( جواب عطامنشو نمیگم که طولانی میشه ! )

حالا از مدیر وبلاگ بگم بهتون که خیلی باهاش حال کردم 
ایشون یه پست گذاشته بود ، نظرسنجی بود در مورد فعالیت وبلاگ ، اونجور که از کامنت ها میشد فهمید ایشون با همه دعوا دارن ، بعضیا کامنت گذاشته بودن که شما منطقی نیستین و صلاحیت مدیریت وبلاگ ندارین ... چقد خودشیفته ای ؟! چرا سلام نمیدین و انقد خشکین ؟! ... و غیره و سه نخطه
( خیلی جالب بود ، عین خودم بود این عطا منش  )

یه دسته کامنتهایی هم بود که کاملا این قضیه رو اثبات میکرد که جو کلاسشون خیلی سنگین و خشکه ... 


حالا هدفم از نوشتن این همه چرت و پرت :  اینا رو که تو اون وبلاگ خوندم خیلی حال کردم
1- فهمیدم تنها نیستم ، یکی مثه خودم وجود داره (مدیر وبلاگشون ) 
2- 1000 ماشالا به جو کلاس خودمون ، من فک میکردم بدترین حس و حالو داره کلاسمون ولی دیدم نه !!! امیدوار شدم خداییش ...
3- اتفاقاتی که براشون تو ترم یک افتاده خیلی یعنی کاملا شبیه اتفاقایی بود که برا خودمون ( حداقل برا خود من ) ترم پیش افتاد ... ( اونا همزاد گروه ما هستن  )
4- الآن در پوست خود نمیگنجم ، یعنی هیشکی منو نمیتونس اینجوری به زندگی امیدوار کنه ( خدا رو شکر  )
5- شما هم امیدوار باشین ( فقط امیدوار باشین  )
6- در طول قرون گذشته این اولین باره که اینجوری خوشحالم 







پ.ن : این پست بدون هیچ قصد و غرضی نوشته شده ، انقد شاد شدم که نتونستم جلومو بگیرم و ننویسم  
با تشکر
نویـــــــــد عباسپور
  • نوید عباسپور
نمیدونم این که این پستو میذارم درسته یا نه ولی میذارم یکی دو ساعت پیش به صورت کاملا اتفاقی با وبلاگ دانشجو های ورودی 91 رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی مشهد آشنا شدم  ( با وبلاگ دانشگاه علوم پزشکی تهران هم آشنا شدم ولی اونو دیگه تعریف نمیکنم ، این یکی باحال تره  )  وبلاگ باحالی بود ، فرقش با وبلاگ ما این بود که اونا از هفته اول مهر ماه شروع کرده بودن به نوشتن وبلاگشون ، فرق دیگه ش این بود که تعداد پست ها و البته نویسنده هاش بیشتر از مال ما بود ...داشتم پستاشونو از همون اول ساخت وبشون میخوندم ، نظراتشون خیلی باحال بود !! تقریبا تا اول آبان همشون دنبال این بودن که یه جلسه معارفه بذارن برا آشنا شدن بچه ها که آخرشم برگزار نشد  ( عین خود ما  ) بعدش یکی از خانوما پیشنهاد داد برای این که آشنا بشن با همدیگه ، هر کی تاریخ تولدشو بگه تا روز تولدش یه تولد یه ربعه براش بگیرن !! خب اونجوری که معلوم بود از کامنتا ، انگار فقط یکیشون تولد گرفته بود که اونم مدیر وبلاگ بود ( کلا گروهشون 81 نفره س !! ) بعد یکیشون پیشنهاد شب نشینی میده (!) مثلا هر هفته یه شب رو انتخاب کنن که همه یا تو یاهو یا تو نیمباز جمع بشن و در مورد یه موضوعی بحث کنن که اونم کلا سه بار برگزار شده که انگار دو بار اول خیلی خوش نگذشته بود بهشون !! چون بعضیا بودن که جمعشونو بهم زدن و بی جنبه بازی در آوردن ( مثه جمع ما ! ) سومین دفعه رو هم نفهمیدم چجوری شد !قصد برگزار کردن صندلی داغ رو هم داشتن که بعد از یکی دو ماه از نظرخواهی که صندلی داغ باشه یا نه ، تازه دیروز یکشون پست گذاشته که پیشنهاد میدین کی اولین مهمون صندلی باشه ؟! ( ما با این جو « باحالمون » سه بار صندلی داغ گذاشتیم حالا گذشته از اتفاقای حاشیه ش ، اصن به سلامتی خودمون  ) یه حرف هایی هم در مورد ارتباط های مستقیم و صندلی داغ فیس تو فیس و این جور چیزا زده شده بود ولی انگار همشون از ارتباط مجازی بیشتر خوششون میومد ...حالا یه قسمت جالبش یعنی فوق جالبش (!) یکی یه پست گذاشته بود که " جو کلاسمون خیلی رسمی و خشکه ، چیکار کنیم که بهتر بشه ؟ " ( عین کلاس خودمون !! ) و یه چیزایی در مورد این که بعضیا حتی جواب سلام هم نمیدن ( عین کلاس خودمون :افسوس ) و این جور چیزا ... نظراتش خیلی بودن ولی جالب بودن  اکثرا به همون "جلسه معارفه" نظر داشتن و اینجور نظرا ، بعضیا هم میگفتن که همینجوری جو ش خیلی خوب و مناسبه ، بعضیا م با مدیر وبلاگ دعوا داشتن که آقای عطامنش وختی خود شما سلام نمیدی ! چطور انتظار داری که ما سلام بدیم و صمیمیتر بشیم و از این جور بحثا ( جواب عطامنشو نمیگم که طولانی میشه ! )حالا از مدیر وبلاگ بگم بهتون که خیلی باهاش حال کردم ایشون یه پست گذاشته بود ، نظرسنجی بود در مورد فعالیت وبلاگ ، اونجور که از کامنت ها میشد فهمید ایشون با همه دعوا دارن ، بعضیا کامنت گذاشته بودن که شما منطقی نیستین و صلاحیت مدیریت وبلاگ ندارین ... چقد خودشیفته ای ؟! چرا سلام نمیدین و انقد خشکین ؟! ... و غیره و سه نخطه( خیلی جالب بود ، عین خودم بود این عطا منش  )یه دسته کامنتهایی هم بود که کاملا این قضیه رو اثبات میکرد که جو کلاسشون خیلی سنگین و خشکه ... حالا هدفم از نوشتن این همه چرت و پرت :  اینا رو که تو اون وبلاگ خوندم خیلی حال کردم 1- فهمیدم تنها نیستم ، یکی مثه خودم وجود داره (مدیر وبلاگشون ) 2- 1000 ماشالا به جو کلاس خودمون ، من فک میکردم بدترین حس و حالو داره کلاسمون ولی دیدم نه !!! امیدوار شدم خداییش ...3- اتفاقاتی که براشون تو ترم یک افتاده خیلی یعنی کاملا شبیه اتفاقایی بود که برا خودمون ( حداقل برا خود من ) ترم پیش افتاد ... ( اونا همزاد گروه ما هستن  )4- الآن در پوست خود نمیگنجم ، یعنی هیشکی منو نمیتونس اینجوری به زندگی امیدوار کنه ( خدا رو شکر  )5- شما هم امیدوار باشین ( فقط امیدوار باشین  )6- در طول قرون گذشته این اولین باره که اینجوری خوشحالم پ.ن : این پست بدون هیچ قصد و غرضی نوشته شده ، انقد شاد شدم که نتونستم جلومو بگیرم و ننویسم  با تشکرنویـــــــــد عباسپور
  • نوید عباسپور
روز همتون مبارک باشه 

  • نوید عباسپور
روز همتون مبارک باشه
  • نوید عباسپور
دوست و همکلاسی خوبمون آقا صادق یه وبلاگ زده ، اگه دوس داشتین یه سر بزنین بش 

* اگه کس دیگه ای هم وبلاگی وبسایتی ، حرفی چیزی داره ، حتما بگه ، ما اینجا شِیر میکنیم ...

  • نوید عباسپور
دوست و همکلاسی خوبمون آقا صادق یه وبلاگ زده ، اگه دوس داشتین یه سر بزنین بش * اگه کس دیگه ای هم وبلاگی وبسایتی ، حرفی چیزی داره ، حتما بگه ، ما اینجا شِیر میکنیم ...واسه اونای که از زندگی بریدن
  • نوید عباسپور
در طی روزهای آینده ، باید حواستان جمع باشد که هیچ پیامی را باپیوست :Invitation FACEBOOK باز نکنید . صرف نظر از اینکه چه کسی آنرا برایتان فرستاده است . این یک ویروس است که یک مشعل اُلمپیک را باز میکند که تمام Hard disc C کامپیوتر شما را میسوزاند . این ویروس را از طریق کسی که در دفترچه آدرستان است دریافت میدارید . 
اگر ایمیلی با عنوان Invitation FACEBOOK دریافت داشتید که دوستی آنرا برایتان ارسال کرده آنرا باز نکنید و بلافاصله آنرا پاک کنید . بنا برگزارش CNN این یکی از بدترین ویروس هاست . اخیراً ویروسی کشف شده که مایکروسافت آنرا یکی از مخرّب ترین ویروس ها طبقه بندی کرده . این ویروس یک اسب تروا است که از تو میخواهد یک adobe flash plug-in نصب کنی . همین که آنرا نصب کردی ، دیگر تمام است . و هنوز هیچ اصلاحی برای این نوع ویروس نیست . این ویروس خیلی راحت Zero Sector of the Hard Disc را از بین میبرد، جائیکه اطلاعات حیاتی برای کارکرد خودش است سالم میماند . بنابرسایت SNOPES این ویروس صحّت دارد ...

** لطفا به آشناهاتون هم خبر بدین 


  • نوید عباسپور
در طی روزهای آینده ، باید حواستان جمع باشد که هیچ پیامی را باپیوست :Invitation FACEBOOK باز نکنید . صرف نظر از اینکه چه کسی آنرا برایتان فرستاده است . این یک ویروس است که یک مشعل اُلمپیک را باز میکند که تمام Hard disc C کامپیوتر شما را میسوزاند . این ویروس را از طریق کسی که در دفترچه آدرستان است دریافت میدارید . اگر ایمیلی با عنوان Invitation FACEBOOK دریافت داشتید که دوستی آنرا برایتان ارسال کرده آنرا باز نکنید و بلافاصله آنرا پاک کنید . بنا برگزارش CNN این یکی از بدترین ویروس هاست . اخیراً ویروسی کشف شده که مایکروسافت آنرا یکی از مخرّب ترین ویروس ها طبقه بندی کرده . این ویروس یک اسب تروا است که از تو میخواهد یک adobe flash plug-in نصب کنی . همین که آنرا نصب کردی ، دیگر تمام است . و هنوز هیچ اصلاحی برای این نوع ویروس نیست . این ویروس خیلی راحت Zero Sector of the Hard Disc را از بین میبرد، جائیکه اطلاعات حیاتی برای کارکرد خودش است سالم میماند . بنابرسایت SNOPES این ویروس صحّت دارد ...** لطفا به آشناهاتون هم خبر بدین
  • نوید عباسپور
همه کسانی که به اینترنت دسترسی دارند، علامت @ را دیده اند و آن را می شناسند. این علامت که امروزه آن را بیشتر در آدرسهای ایمیل و یا شبکه های اجتماعی می توانیم ببینیم، در خیلی جاها بعنوان سمبل اینترنت یا ارتباطات مجازی تلقی میشود.

شاید فکر می کنید که این علامت از ابداعات چند سال گذشته است و پیش از دوران کامپیوترها و ایمیلها وجود خارجی نداشته؛ اما جالب است بدانیم که این علامت پیچ خورده، در طول قرنهای گذشته کاربرد داشته و بعضی مستندات قدمت آن را به پیش از قرون وسطی می رسانند. البته مردم قرون وسطی از علامت @ برای ارسال ایمیل به هم یا حتی هدایت کبوترهای نامه بر استفاده نمی کردند و این سمبل در آن زمانها استفاده های دیگری داشت.

  • نوید عباسپور
همه کسانی که به اینترنت دسترسی دارند، علامت @ را دیده اند و آن را می شناسند. این علامت که امروزه آن را بیشتر در آدرسهای ایمیل و یا شبکه های اجتماعی می توانیم ببینیم، در خیلی جاها بعنوان سمبل اینترنت یا ارتباطات مجازی تلقی میشود.شاید فکر می کنید که این علامت از ابداعات چند سال گذشته است و پیش از دوران کامپیوترها و ایمیلها وجود خارجی نداشته؛ اما جالب است بدانیم که این علامت پیچ خورده، در طول قرنهای گذشته کاربرد داشته و بعضی مستندات قدمت آن را به پیش از قرون وسطی می رسانند. البته مردم قرون وسطی از علامت @ برای ارسال ایمیل به هم یا حتی هدایت کبوترهای نامه بر استفاده نمی کردند و این سمبل در آن زمانها استفاده های دیگری داشت.
  • نوید عباسپور
دوستان یه توصیه ی دوستانه ...

خواهش می کنم .... خواهش می کنم ... خواهش می کنم ...

تو دانشگاه بدون مشورت هیچ تصمیمی نگیرید ... نه در مورد انتخاب واحد و نه در مورد هیچ چیز دیگه ای ...
نگید واسه من اوف داره به فلانی بگم بیا کمکم کن ... یا به فلان دوستم بگم نظرت چیه ... اگه بهش بگم بهم میخنده میگه بچه است هنوز

... یاد بگیرید بعضی جاها نباید خجالت کشید ...

مطمئن باشید عقل دو نفر بهتر از یه نفر کار میکنه و احتمال داره طرف یه چیزایی رو بدونه که شما نمی دونید یا حتی یه چیزایی رو متوجه بشه که شما اصلا بهش توجه نداشتین ...
 

رفقا من از این مشورت نکردنم ضربه خوردم ... دفعه ی قبل با هیچ کس مشورت نمی کردم ... فکر می کردم خودم عقل کل ام ...که آخر و عاقبت مون شد اون ...


نمی گم واسه همه مشکل پیش میاد واسه یه نفر هم پیش بیاد کفایت میکنه ...این مشکل ها چیزی نیستن که بشه تنهایی حلشون کرد

خواهش می کنم .... خواهش می کنم ... خواهش می کنم ... از همه

که اول از همه با خانوادتون مشورت کنید ... حتی در مورد جزئی ترین چیز ها که فک می کنید ارزش گفتن ندارن ... سعی کنید هیچ چیز رو از خانواده مخفی نکنید

... هیچ چیز ...

--{{ اینا که میگم واسه شما ها داستانه واسه من خاطره ...}}--

اگه به آینده و سرنوشتتون علاقه مند هستین خواهش میکنم جدی بگیرید ... چون این روزگار با هیچ کس شوخی نداره... بعضی وقتها یه مشکل کوچیک کل زندگی آدم رو تحت تاثیر قرار میده ...
  • نوید عباسپور
دوستان یه توصیه ی دوستانه ...خواهش می کنم .... خواهش می کنم ... خواهش می کنم ...تو دانشگاه بدون مشورت هیچ تصمیمی نگیرید ... نه در مورد انتخاب واحد و نه در مورد هیچ چیز دیگه ای ...نگید واسه من اوف داره به فلانی بگم بیا کمکم کن ... یا به فلان دوستم بگم نظرت چیه ... اگه بهش بگم بهم میخنده میگه بچه است هنوز ... یاد بگیرید بعضی جاها نباید خجالت کشید ... مطمئن باشید عقل دو نفر بهتر از یه نفر کار میکنه و احتمال داره طرف یه چیزایی رو بدونه که شما نمی دونید یا حتی یه چیزایی رو متوجه بشه که شما اصلا بهش توجه نداشتین ... رفقا من از این مشورت نکردنم ضربه خوردم ... دفعه ی قبل با هیچ کس مشورت نمی کردم ... فکر می کردم خودم عقل کل ام ...که آخر و عاقبت مون شد اون ...نمی گم واسه همه مشکل پیش میاد واسه یه نفر هم پیش بیاد کفایت میکنه ...این مشکل ها چیزی نیستن که بشه تنهایی حلشون کرد خواهش می کنم .... خواهش می کنم ... خواهش می کنم ... از همه که اول از همه با خانوادتون مشورت کنید ... حتی در مورد جزئی ترین چیز ها که فک می کنید ارزش گفتن ندارن ... سعی کنید هیچ چیز رو از خانواده مخفی نکنید ... هیچ چیز ... --{{ اینا که میگم واسه شما ها داستانه واسه من خاطره ...}}-- اگه به آینده و سرنوشتتون علاقه مند هستین خواهش میکنم جدی بگیرید ... چون این روزگار با هیچ کس شوخی نداره... بعضی وقتها یه مشکل کوچیک کل زندگی آدم رو تحت تاثیر قرار میده ...
  • نوید عباسپور