سافت وریــــــــــــــــــا

مطالب پربحث‌تر

۴۵ مطلب با موضوع «ادبی» ثبت شده است

مثل هر بار برای تو نوشتم :دل من خون شد ازین غم، تو کجای ی؟و ای کاش که این جمعه بیایی!دل من تاب ندارد ،" همه گویند به انگشت اشاره ، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ ... تو کجایی؟ تو کجایی..."و تو انگار به قلبم بنویسی :که چرا هیچ نگویند ، مگر این رهبر دل سوز ، طرفدار ندارد، که غریب است؟و عجیب است، که پس از قرن و هزارههنوزم که هنوز استدو چشمش، به راه استو مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانشزیاد است، که گویندبه اندازه یک «بدر» علمدار ندارد!و گویند چرا این همه مشتاق، ولی او سپهش یار ندارد !تو خودت ! مدعی دوستی و مهر شدیدی !که به هر شعر جدیدی ، ز هجران و غمم ناله سرایی، تو کجایی ؟تو که یک عمر سرودی « تو کجایی ؟ »تو کجایی ؟باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ، ز غمخوارگی و مهر و عطوفتتو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده ؟چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده ؟چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده ؟چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته ؟چه کسی راه به روی تو گشوده ؟چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد ،چه زمان ها که تو غافل شدی و یاربه قلب تو نظر کرد ...و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی کجایی !؟و ای کاش بیایی ! ای کاش ...فردا تولد یوسف زهراس ... کسی که همه بی صبرانه منتظر اومدنشن ... تولدش مبارک ...عید شمام مبارک ...
  • نوید عباسپور
اگر کسی را دوست داری؟ شکسپیر : اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده. دانشجوی زیست شناسی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... او تکامل خواهد یافت. دانشجوی آمار : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر دوستت داشته باشد ، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است. دانشجوی فیزیک : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است. دانشجوی حسابداری : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، رسید انبار صادر کن و اگر نه ، برایش اعلامیه بدهکار بفرست. دانشجوی ریاضی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1+1 عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن. دانشجوی کامپیوتر : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، از دستور کپی - پیست استفاده کن و اگر نه بهتر است که دیلیت اش کنی. دانشجوی خوشبین : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن... نگران نباش بر می گردد. دانشجوی عجول : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر در مدت زمانی معین بر نگشت فراموشش کن. دانشجوی شکاک : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، از او بپرس " چرا " ؟ دانشجوی صبور : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برنگشت ، منتظرش بمان تا برگردد. دانشجوی شوخ طبع : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهایش کن ، این کار را مرتب تکرار کن.
  • نوید عباسپور
سر خاک من . . .اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه . . . !اونی که نخواست مارو بالاخره میاد دیدن جسمم . . . !اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته . . . !اونی که سلام نمیکرد میاد خداحافظی . . . !عجب روزیه اون روز . . . .حیف که اون موقع نیستم *نامم را سنگی نگه میدارد .. جسمم را گوری .. و یادم را ... نمیدانم !!!
  • نوید عباسپور
یه روز یه e^x و 2x متوجه میشن یه مغازه اعلامیه زده همه اجناس این مغازه رایگان است ، فقط در ازای هر جنس که می خواهید هر بار از شما مشتق خواهیم گرفت .2x ناراحت میگه : اینکه خیلی بی انصافیه ، من اگه دوتا جنس بردارم میشم صفر !e^x دلداریش میده میگه : نگران نباش داداش ؛ هر چی خواستی بگو خودم برات میخرم برای من که فرقی نداره . . .e^x میره داخل فروشگاه و چند لحظه بعد با عجله و استرس میاد بیرون و میگه :" فرار کن ، زود باش ... نامردا دارن نسبت به y مشتق میگیرن !!!! "** بی مزه هم خودتونین فرصت سوختهیک شب سرد یک پروانه اومد پشت پنجره اتاق دخترک و به شیشه زد . دخترک که سرش حسابی گرم بود برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست !پروانه خودش رو به پنجره میکوبید ، تا اون پنجره رو براش باز کنه و از سرما نجات پیدا کنه .ولی دخترک اصلاً اهمیتی به حرکات پروانه نداد ، پروانه رفت . دخترک هم بعد از مدتی به رختخواب رفت تا بخوابه . پیش خودش فکر کرد که کاشکی پنجره رو برای پروانه بازمیکردم تا اون هم سردش نمیشد …فردا شد ؛ دخترک منتظر بود که دوباره پروانه رو ببینه ولی هرچه کنار پنجره منتظر شد پروانه نیومد ...دخترک پشیمون شده بود که چرا دیروز پروانه رو به خونه راه نداده .پیش پدرش رفت و داستان رو برای پدرش تعریف کرد . پدر گفت : دخترم عمر پروانه ها بیشتر از یک یا دو روز نیس !!اشک تو چشمای دخترک جمع شد و برای همیشه به یادش موند که برای دوست داشتن فرصت کوتاهی داره و نباید از کوچکترین فرصت دریغ کنه ...قصه ما به سر رسید ، کلاغه به خونه س نرسید ...نباید کسی بفهمد دل و دست این خسته ی خراب از خواب زندگی میلرزد ...باید تظاهر کنم حالم خوب است ...راحت ام ...راضی ام ...رها ...راهی نیست ...مجبورم !!!..:: سید علی صالحی ::..
  • نوید عباسپور
لیک .. چون باید این دم گذرد ...پس اگر میگریم .. گریه ام بی ثمر استو اگر میخندم .. خنده ام بیهوده استلحظه ها میگذرد .. آنچه بگذشت نمی آید بازقصه ای هست .. که هرگز دیگر نتواند شد آغاز ... ...سهراب سپهری...
  • نوید عباسپور
اگه به یه آدم بزرگ بگی یه خونه دیدم که جلوی پنجره هاش پر بود از گلهای مریم و بنفشه و تو حیاطش یه حوض کوچیک و یه فواره داشت و پروانه ها از این گل رو اون گل میشستند و صدای پرنده ها به گوش میرسید ؛ براش قابل درک نیس که شما از چه خونه ای حرف میزنید ولی اگه بهش بگین یه خونه دیدم که دو میلیارد و نهصد هزار تومن قیمتش بود فورا میگن :" عجب خونـــــــــــه ای "آدم بزرگا اینجورین دیگه ،‌ فقط عدد و قیمت سرشون میشه ...اگه بهشون بگی به تازگی با یه دختری دوست شدم که از صدای آبشار خوشش میاد و تن صداش آدم رو یاد موسیقی باد و رود میندازه و از نقاشی خوشش میاد و موسیقی آروم گوش میکنه ؛ با بیتفاوتی شونه هاشون رو بالا میندازن ولی اگه بگی یه دوست جدید پیدا کردم که بیست و چهار سالشه و قدش یک و هفتاد و دو و شصت و سه کیلو وزنشه و حقوقش ماهی هفت میلیونه و دو تا ماشین داره ،‌ بی درنگ  میگه :" وااااااااااااااااای عجب تیکــــه ای گیرت اومده "آدم بزرگا اینطورین دیگه ...همه چی رو با قیمت و عدد و رقم میشناسن و درک میکنن ...برا همین همش باید همه چیز رو براشون توضیح بدی ،‌ که این از حوصله بچه ها خارجه برا همین گاهی مجبور میشیم به زبون خودشون باهاشون حرف بزنیم .....:: شازده کوچولو ::.. با اندکی تغییر در واژگان** بدم میاد از آدم بزرگا !! من در روزگاری تیره زندگی میکنم ، در روزگاری که سخن گفتن ساده ، نشان بیخردی است ، و پیشانی بی چین ، نشان بی تفاوتی ...آری ، آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است .....:: برتولت برشت ::..
  • نوید عباسپور

اگه تو یه تصادف وحشتناک دور از جون به ملکوت اعلی بپیوندید و بعد فرشته نگهبان بهشت بیاد و ازتون بپرسه : دوس داری الآن که همه بالا سر بدنتن ، چی پشت سرت بگن ؟ 

چی جواب میدادین ؟؟؟ 



اول جواب بدین ... بعد توجهتونو به یه داستان جلب میکنم => ادامه مطلب

  • نوید عباسپور
اگه تو یه تصادف وحشتناک دور از جون به ملکوت اعلی بپیوندید و بعد فرشته نگهبان بهشت بیاد و ازتون بپرسه : دوس داری الآن که همه بالا سر بدنتن ، چی پشت سرت بگن ؟ چی جواب میدادین ؟؟؟ اول جواب بدین ... بعد توجهتونو به یه داستان جلب میکنم => ادامه مطلب
  • نوید عباسپور

چه کسی میگوید:

که گرانی شده است!

دوره ی ارزانیست

دل شکستن ارزان

آبرو قیمت یک تکه نان

و دروغ از همه چیز ارزانتر

قیمت عشق چقدر کم شده است

کمتر از آب روان

و چه تخفیف بزرگی خورده ...

قیمت هر انسان

  • نوید عباسپور
چه کسی میگوید: که گرانی شده است! دوره ی ارزانیست دل شکستن ارزان آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر قیمت عشق چقدر کم شده است کمتر از آب روان و چه تخفیف بزرگی خورده ... قیمت هر انسان
  • نوید عباسپور

چنین گفت رستم به سهــراب یل

که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل

مکن تیز و نازک، دو ابـروی خود

دگر سیخ سیـخی مکن مـوی خود

شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت

برو گــمشو ای خــاک بر آن سـرت



         بقیه اش رو  میتونین تو ادامه مطب ببینین...
  • نوید عباسپور
چنین گفت رستم به سهــراب یل که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل مکن تیز و نازک، دو ابـروی خود دگر سیخ سیـخی مکن مـوی خود شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت برو گــمشو ای خــاک بر آن سـرت          بقیه اش رو  میتونین تو ادامه مطب ببینین...
  • نوید عباسپور

عجب دوره ای ست !

جمله ی :

"این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است"

بیشتر اثر میگذارد ...

تا  "عالم محضر خداست ..."

  • نوید عباسپور
من آوراه ناکجایی ترین رد پایم ...
چه بی انتهایم من امشب .چه بی انتهایم ...
مرا دارد از خودتهی می کند ذره ذره ...
همان حس گنگی که می جوشد از ژرف نایم...
پرم از غریبی و لبریزم از بی شکیبی ...
بگو با من ای روح جان ، من کی ام؟ در کجایم؟...
من و جست و جوی تو ای نبض پنهان هستی ...
کجای زمین و زمانی ؟ بگو تا بیایم!

ا برضوی ... ام ذی طوی ...

  • نوید عباسپور
عجب دوره ای ست ! جمله ی : "این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است" بیشتر اثر میگذارد ... تا  "عالم محضر خداست ..."
  • نوید عباسپور
من آوراه ناکجایی ترین رد پایم ... چه بی انتهایم من امشب .چه بی انتهایم ...مرا دارد از خودتهی می کند ذره ذره ... همان حس گنگی که می جوشد از ژرف نایم...پرم از غریبی و لبریزم از بی شکیبی ... بگو با من ای روح جان ، من کی ام؟ در کجایم؟...من و جست و جوی تو ای نبض پنهان هستی ... کجای زمین و زمانی ؟ بگو تا بیایم! ا برضوی ... ام ذی طوی ...
  • نوید عباسپور
..گیرم ک دوسِــــــت دارم ... به تــــــــــــــــــــــــــو چه !؟!..خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخـــــــــ....
  • نوید عباسپور
یه دیالوگ خیلی قشنگ از فیلم باغ های کندلوس ساخته آقای ایرج کریمی :

بیژن : شما چقدر شکسته شدید !
دریا : زن ها زود پیر می شن ! می دونین چرا ؟ 
چون عروسک بازیشون هم جدیه ! روی عمرشون حساب می شه !
از دو سالگی مادرن !
بعد مادر برادرشون میشن ! بعد مادر شوهرشون می شن !
باباشون که پا به سن می ذاره ازشون پرستاریه یه مادر رو می خواد !
گاهی حتی مادر مادرشون هم میشن !
من شوهر نکردم !
ولی مادر مادرم بودم ! مادر پدرم بودم ! مادر برادرم هم بودم !
تازه به همه ی اینا بچه های به دنیا نیامده ام رو هم حساب کن !
مادر اونا هم بودم ...





اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ...
دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او !!!
آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند ...
پس خود را گناهکار مبین ...
من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یکروز شفا داد ... و تنها یکی سپاسش گفت !!!
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ... یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند ... از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند !!!

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ... پس به راهت ادامه بده !!!


  • نوید عباسپور
یه دیالوگ خیلی قشنگ از فیلم باغ های کندلوس ساخته آقای ایرج کریمی :بیژن : شما چقدر شکسته شدید !دریا : زن ها زود پیر می شن ! می دونین چرا ؟ چون عروسک بازیشون هم جدیه ! روی عمرشون حساب می شه !از دو سالگی مادرن !بعد مادر برادرشون میشن ! بعد مادر شوهرشون می شن !باباشون که پا به سن می ذاره ازشون پرستاریه یه مادر رو می خواد !گاهی حتی مادر مادرشون هم میشن !من شوهر نکردم !ولی مادر مادرم بودم ! مادر پدرم بودم ! مادر برادرم هم بودم !تازه به همه ی اینا بچه های به دنیا نیامده ام رو هم حساب کن !مادر اونا هم بودم ...اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ...دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او !!!آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند ...پس خود را گناهکار مبین ...من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یکروز شفا داد ... و تنها یکی سپاسش گفت !!!من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ... یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند ... از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند !!!خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ... پس به راهت ادامه بده !!!
  • نوید عباسپور

یک شمع می تواند بدون آنکه خاموش شود


هزاران شمع دیگررا روشن کند


مثل مهربانی که هیچ وقت با


تقسیم شدن کم نمی شود


زیباست که ببینی کسی میخندد


و زیباتر اینکه بدانی خودت


باعث خنده اش شده ای.


  • نوید عباسپور