پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ب.ظ
اطلاعیه
بعد از چندین جلسه غیر علنی
هیئت اجرائی تصمیم گرفت
فردا (1392/1/16) ، ساعت 9 شب
چهارمین دوره ی برنامه صندلی داغ
اجرا شود
جزئیاتو حتما نگاه کنین
عباسپور : فقط کسانی که لاگ این میکنند حق ورورد به چت باکس را دارند ...
خوب بریم سر اصل مطلب
چند نکته ای هست که باید رعایت کنید
-
هر کی که میخواد سوال بپرسه با اسم حقیقی خودش وارد نشه (چون ممکنه تو جوابی که میدم تاثیر داشته باشه ، و هم چنین هیچ سو تفاهمی پیش نیاد).
- سوال ها رو یکی یکی بپرسین سعی نکنین چند تا سوالو یکجا بپرسین تا بتونم جواب کامل سوالو بدم.
- لطف کنین سوالاتی نپرسین که جو رو خراب کنه.
- وقتی سوالی پرسیده میشه تا وقتی که من به سوال جواب ندادم کس دیگه ی لطف کنه سوال نپرسه.
- توجه داشته باشین که برنامه ناظر داره اونم خودِ مدیر وب ، نوید خودمونه ، پس هر کی مشکلی داشت با ایشون در میون بذاره .
یه چیز دیگه اگه اتفاقی پیش اومد برنامه تعطیل نمیشه ، روز بعد یعنی شنبه اجراء میشه
روز اجرای صندلی داغ جمعه 9 شب
پاسخ:
خوب اصولا آدم چه جوری میشه ؛
به هم می ریزه دیگه ،
درسته من تاحالا تو این موقعیت قرار نگرفتم اما خوب ناراحت میشمو دلم میشکنه....؛
اگه اونیکه دوسش دارم ،
منو دوس نداشته باشه ،
بذار دوس نداشته باشه حتما دلیلی داره که من بهش احترام میذارم ،
دیگه خوب طرفش نمیرم ،
اما همیشه تو خاطرم میمونه...
پاسخ:
نوید
نه شوخی کردم می خوام سر به تن همه باشه...
پاسخ:
خوب این سوال خیلی خیلی زوده که از من پرسیده بشه اما جواب میدم ؛
به اینکه همیشه سنگ صبورییم که هر کس از کنارم میگذره با من دردو دل میکنه ؛
خوب منم فرست طلب از اشتباهات اونا تجربه میگیرم و مرد بار میام ؛
اما راز اونا رو به هیچ کس نمیگم ؛
کلا من کسیم که خیلیا میان با من دردو دل میکنن ،
اما کسی رو ندارم که باهاش درد و دل کنم.....
پاسخ:
اره
بیل گیتس بیاد ماکروسافتو بده به من ;D
پاسخ:
خیلی ؛
تو اکثرشون هم موفق بودم ...
پاسخ:
خوب یکی از سوتی هام که خیلی جالب بود و به نفع رفقای دوران دبیرستانیم تموم شد،
این بود که :
معلممون منو فرستاد پیشش یکی از ناظم هامون که ورقه امتهانی رو از اون بگیرم...خوب مشکل اینجا بود که ما 7 تا ناظم داشتیم کل مدرسه رو من گشتم اون ناظمو پیدا نکردم رفتم سراغ یکی از ناظما که تازه اومده بود (ناظم فناوری) خوب بهش گفتم معلممون ورقه هارو می خواد اونم کلا از همه چی پرت بود گفت به ما نگفتن منم رفتم پیش معلمو همه چی رو گفتم معلم هم امتحان نگرفت ساعت بعد وقتی که از زنگ تفریح برگشتیم همون معلم با ناظمی که ورقه هاشو به اون داده بود که کپی کنه اومدنو از من پرسیدن پیش کدوم ناظم رفتی منم اسم اون ناظمو
نمی دونستم یه دفعه از دهنم پرید گفتم "آقای فناوری" جاتون خالی...
معلم
ناظم
بچه های کلاس
بچه های جلوی در
بعدش خودم
اونقدر بهم خندیدن که نگو
آخرش هم ناظممون گفت این حالش خوب نیس به من گفت برو بشین
نمی دونین که چه قدر سرخ شده بودم....
پاسخ:
کودکی
پیری
شب
پسر
گردش بیرون خونه
فک کنم به یار
ارومیه
پاریس
سی پلاس پلاس اما سی شارپ بهتره
عشق
عشق ، چون اگه عاشق باشی یه جورایی علم هم خودش ظاهر میشه
دانشگاه
پاسخ:
اگه دست خودم بود یه کربلایی ، مشهدی ، شمالی چیزی میرفتیم
اگه نشد هم ونیز هم میشه
پاسخ:
راس بگم
با اینکه دوسش دارم اما داداش معراج
پاسخ:
غرور یه جاهایی خوبه یه جاهایی بد
غرور و مغرور بودن با هم خیلی فرق دارن
من از غرور خوشم میاد اما مغرور بودن خیلی بده
غرورت باید یه جورای باشه که بهت نگن مغرور
یه چیز کلی : باید کاری کنی که نه از این ور بام بیفتی نه از اونورش
پاسخ:
خوب اصولا من تو خانواده یی بزرگ شدم که به حجاب خیلی دقت میکنه
واسه خودم هم مهمه چون دوس ندارم ناموسم حجابش یه جورایی باشه که
تو این جامعه فاسد یه مردی چپ چپ نگاش کنه
پاسخ:
فکر کردن
اگه شد کتابی
روزنامه ای
مجله ای
تفریح سالمی
بیرون رفتنی
اگه هم نشد میام پشت نت
پاسخ:
من آهنگ خیل گوش میدم زیاد هم بلدم باشه یکیشو مینویسم
سخت حرفم ولی باید رفت....دیگه تمومه ، دیگه بریدم ، دیگه خستم از اینکه هر چی هی آومدمو نرسیدم ، سخته حرفم ولی باید بدونی خستم ولی باید بدونی که میرم با یه یادگاری تو دستم ،با یه یادگاری تو دستم.....سخته رفتن بس که سردم من حرف دلایه شکستم و.......
خوب خودتون برین ادامشو گوش کنین دیگه....
پاسخ:
خوب به نظر خودم که خوبه از 100 به خودم 90 میدم
اما بدونین به خودم 100 ندادم چون دیگه اون وقت باید اسممو عوض میکردم
اسمم میشد هوشنگ
پاسخ:
اینکه یکی وقتی که غذا می خوره صدایه جویدنش رو من بشنوم
یا اینکه با دهن باز غذا بخوره
یا اینکه آدامسو همین جوری که گفتم بجوه
از چاپلوس ها هم خوشم نمیاد
پاسخ:
از سوسک نمیترسم فقط چِندِشَم میشه
پاسخ:
هیچکدوم چون هر اتفاقی که واسم افتاده یه تجربه ی تازه پیدا کردم
پاسخ:
خوب خاطره های من خیلی خلاصه هستن
وحشتناک: یه 30 یا 40 تا سگ افتاده بودن دنبال منو پسر عموم خوب جالبش اینجاس که یکی از اون سگا افتاده بود دنبال پسر عموم منم دنبال همون سگه میدویدم خلاصه جون سالم به در بردیم ، فک نمیکنم تا حالا اونقدر سریع دویده باشم....
قشنگ:خوب با خانواده خودمون و خانواده عموماینا رفته بودیم "سیزده" تقریبا 6 یا 7 سال پیش که خیلی خوش گذشت اون موقع هم پدرم هم عمرشو نداده بود به شما همگی با هم وسطی بازی کردیم...
پاسخ:
خانواده...
دروغ نمیگم مسجد هم میرفتم اما بعد یکم مشکلات دیگه کم تو مساجد دیده میشم...
با رفقا هم میشه گفت...
پاسخ:
اگه منظور از عشق همین دوستی های خیابانی باش....آره
اما اگه عشق ، عشق واقعیه آدم باشه...نه... فقط میشه کسی رو پیدا کرد که تونست تو وجودش
عشقتو ببینی...
پاسخ:
خوب مگه من خلافکارم که از من این سوال رو میپرسین
اما یه چیزی هست که یکم در موردش عذاب وجدان دارم
اونم اینه که تو دبیرستان معلم آمار انسانی ها بهشون پروژه داده بود که نمی تونستند بنویسن
منم پروژه هاشونو میگرفتمو تمکیل میکردم (با دریافت پول) حالا نمی دونم که کاری که کرده بودم درست بود یا نه
پاسخ:
خوب آیندم به نظر خودم خوبه به احتمال 70% اگه خودم کاری پیدا نکردم
یه نفر هست که واسم یه کار توپ سراغ داره
پاسخ:
خوب من که از هیچ یک از بچه ها آشنایی ندارم مثل استادا عمل کردمو
بدون اینکه به ورقشون نگاه کنم نمره دادم
از خودم رازی نیستم باید کاری کنم که از اینی که هستم بهتر هم بشم
مونده که موفقیتو چجوری معرفی کنید اما به نظر خودم یکم بدشانسم
پاسخ:
نه خواهش میکنم
مشکلی نداره.....
پاسخ:
خوب همین حالاش هم همین جوریه دیگه
پاسخ:
اونیکه سوال پرسیده با شماست...
حالا اگه کسی که دوسش داری تو رو دوستت نداشته باشه ، واکنشت چیخواهد بود ؟