یکم احساس ...
جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۵۲ ق.ظ
باید امشب بروم . . .من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم . . . حرفی از جنس زمان نشنیدم . . . هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود . . . کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد . . .هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت . . ...:: سهراب سپهری ::..پ.ن : 1 - منظورش از زاغچه ، شخص نوید عباسپور بوده ...2 - چرا انقد از جنبه رندانه و احساسی زندگی دور شدیم ؟ چرا نگاهمون سرد شده ؟ چرا از عشق و عاشقی دوری میکنیم ؟ چرا انقد از این دنیا سیریم ؟همیشه یادمون باشه که :... زندگی زیباست ...میآیی // همهی دنیا را خاموش کنم // بعد تو همهاش را روشن کنی ؟؟
زندگی یافتن سکه ده شاهی در جوی خیابان است..
زندگی «مجذور» آینه است.
زندگی گل به «توان» ابدیت
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ماه
زندگی «هندسه ی» ساده یکسان نفس هاست.