سافت وریــــــــــــــــــا

مطالب پربحث‌تر

۸۵ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

به سرآستین پاره کارگری که دیوارت را می‌چیند و به تو می‌گوید ارباب ،نخند!به پسرکی که آدامس می‌فروشد و تو هرگز نمی‌خری ،نخند!به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می‌رود و شاید چندثانیه کوتاه معطلت کند ،نخند!به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه پیراهنش جمع شده نخند!
  • نوید عباسپور
  • نوید عباسپور
تا جایی ک یادم می آید همیشه عاشق بوی محبوبه ی شب  بودی ببین ...محبوبه ی شبی ک خودت کاشتی ...دوباره گل باز کرده و حیاطمان مملوء عطرش شده همین ک وارد حیاط می شوم و بویش ب مشامم می خورد اول از همه یاد تو می افتم ...کجایی بی معرفت ... کجایی بد قول ... قرارمان ک این نبود .....از بویش متنفرم از بد قولی بیزام از تو هم ...می خاهم بگویم " متنفرم "  ..... اما تو ک از دلم خبر داری  ..لباس مشکی هایم را دوباره از کمد در آورده ام ...یادت می آید کدام ها را می گویم ...همانهایی ک خودت برایم خریده بودی ... می گفتی  "......" ... بگذریم...ب من می گفتی : سردار مشکی پوش یادت هست ...همیشه می گفتی با همه مهربان باشم ... کجایی ک ببینی گرگی شده ام برای خودم ...بعد رفتن تو ... کسی جرات ماندن با مرا ندارد  ...امروز خ دلم گرفته است ...سه سال پیش همین روز ها ... مراسم شب هفت تو بود ...امروز سر خاکت آمده بودم ... دلم گرفت ... همیشه احترامم را نگاه میداشتی .. امروز حتی از جایت جم نخوردی... دلم شکست ...کجـــــــــــــــــــایی ک حال این روزهایم را ببینی ... ببینی ک چه شکسته شده ام ... ببینی چ بلایی سرم آوردند ... سردارمشکی پوشت شد ==> تنهاترین سردار...می دانم می خندی ب حال امروزم ... بخند ک خنده ات زیباترین اتفاق زندگیم بود ...کجایی بی وجدان ... کجایی بی عاطفه .... تو ک طاقت دیدن رنج مرا نداشتی ... امروز بر مزارت بوی محبوبه شب موج میزد ... اما من ......کجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایی ؟؟؟
  • نوید عباسپور
خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟ خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟ اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!دخترک وارد حیاط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…دردش گفتنی نبود….!!!!رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن…چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند…به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد…امــــا…اما انگار چیزی شده بود…دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!احساس امنیت کرد…با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!یک لحظه به خود آمد…دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!
  • نوید عباسپور
سر خاک من . . .اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه . . . !اونی که نخواست مارو بالاخره میاد دیدن جسمم . . . !اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته . . . !اونی که سلام نمیکرد میاد خداحافظی . . . !عجب روزیه اون روز . . . .حیف که اون موقع نیستم *نامم را سنگی نگه میدارد .. جسمم را گوری .. و یادم را ... نمیدانم !!!
  • نوید عباسپور
اربابم حسین:همیشه ممتاز بوده‏ ای؛ حتی هنگام تولدت؛ تولدی که تبریک و تسلیت را در کنار هم دارد.آری، (حرب) نام مناسبی نیست برای صاحب گهواره‏ای که کرامتش شفا می‏دهد فرشته را؛ کسی که در ماه تولدش، هیچ نوری خاموش نشده و هنگام شهادتش، ستاره‏ای طلوع نکرده است. شاید مادر نگران شده باشد برایت، شاید پدر ـ با همه صلابتش ـ شانه‏ هایش لرزیده باشد در غم تو، اما با شنیدن اینکه دنباله این نور از دامان بی‏نهایت تو برمی‏خیزد، همه این غم‏ها را می‏توان شادمان هم شد.نفسم حسین:تو از امروز، که پا بر خاک گذاشتی، سکان را در دست گرفتی تا عاشقانت را، عاشقانی که جز عشق تو و پدرت را در دل ندارند، به مقصد برسانی.تو آمده‏ای و چه خوش آمدنی! خداوند، جهان را مسخر نامت خواهد کرد.خداوند، تو را ـ حسین را ـ سرور آسمان‏ها خواهد کرد.نامت، رمز حیات خواهد شد و خون پاکت تا همیشه در رگان تاریخ جریان خواهد داشت. خون تو تا همیشه ایام زنده است.خونی که در رگان تو جاری است.امیرم حسین:چقدر هوای زمین، از حضور فرشته‏ها، سنگین است! آسمان، دست به دامن زمین شده! درختان، با نغمه حجاز آواز می‏خوانند، گل‏ها، صلوات می‏فرستند، مدینه، لبریز از عطر سلام فرشته‏هاست. فضای خانه علی علیه‏السلام و فاطمه علیهاالسلام ، مملو از جماعت حوران است. ساکنان عوالم بالا، به زیارت چشمان تو آمده‏اند.کلید خوشبختی دنیا را به دستان روشن تو سپرده‏اند. نگاهت عطر یاس‏های نوشکفته بهشت را دارد.تو مستی شراب‏های بالادستی در جام جان‏های شیفته.جهان تا قیامت سر از این مستی برنمی‏دارد.لحظه‏ها و دقایق، از تو دیوانه شده‏اند. هزار مجنون، آواره سیلای نگاهت هستند.عشقم ابوالفضل :و می‏رسی از راه؛ تو که معنای مطلق عشقی، تو که خون را تفسیر کردی و عشق را بر منبر زمان نشاندی. تو که رازهای ناگفته را افشا کردی و بر سر گلدسته اذان، خون را فریاد زدی، تو که از دستانت چشمه‏های کرامت می‏جوشید و از نگاهت کهکشان نور.می‏رسی از راه و زمین بر رد گام‏هایت فخر می‏کند.و آمدی که بریزی به هم جهانم را به ناکجا بکشی پای ناتوانم را تو آمدی و آب‏ها به تلاطم افتادند تا مبادا جرعه‏ای از وجود تو را درک نکنند.ای فرزند نماز و ای پدر دعا:نمازم رنگ موسیقی گرفته.دو صد قیام آواز می‏خوانم؛ دو صد نیاز در سماع آمده و دو صد سجده در ترنم و غزل می‏نشینم.سجده می‏کنم به درگاه خدایی که تو زیبا سجده‏اش کردی.ای تاریخ کربلا! ای پهلوان شام و ای معنای علوی بودن!تو پیغام حسین علیه‏السلام بودی و چه زیبا پاس داشتی آخرین نماز او را.به راستی پناه جستن از خدا در برابر ستم و نادانی، بهترین فریاد مبارزه است؛ آن هنگام که نان و نادانی، مردم را در بند عافیت گرفتار می‏کنند و استبداد، بر غیرت دینی و انسانی مردم افسار می‏بندد.سلام خدا بر حسین علیه‏السلام و بر تو علی بن الحسین و بر یاران تو و پدر شهیدت، روز میلاد تو، روز پیوند نماز و جهاد است و روز یگانگی دین و حکومت. تو زندگی را با رنگ دعا در کام بشر ریختی؛ آن گاه که جماعت مسلمانان یا از ترس ظلم و استبداد بنی امیه، راه زهد و گوشه‏گیری پیش گرفته بودند و با دنیا کاری نداشتند و یا در علاقه دنیا و غنائم جنگ غرق بودند و معنویت و عبادت را با زندگی بیگانه می‏دانستند.میلاد تو میلاد راز و نیاز است.میلاد تو معنای زندگی عاشقانه است.میلاد تو میلاد عشق است.
  • نوید عباسپور
همه ی ما کسی رو داریم تو زندگیمون که دوستش داریم .....                       نگین نه که زندگی بدون دوست داشتن محاله .......                                   حالا ازتون یه چیزی میخوام ........              یه خط واسه اونی که دوستش داریم بنویسین لطفا..........        خدا رو چه دیدی ؟؟؟ شاید خودش اینجا بود و نوشته ی تو رو خوند
  • نوید عباسپور
ژاپنی ها همان کلاس اول دبستان، اتمام حجت می کنند با بچه هایشان، می ترسانند، درس اول هم جغرافیا است؛ نقشه ژاپن را می گذارند جلوی بچه ها و می گویند، ببینید این ژاپن کوچولوی ماست، ژاپن ما نفت ندارد، گاز ندارد، معدن ندارد، زمینش محدود است و جمعیتش زیاد و... لیست نداشته ها را به بچه ها گوشزد می کنند، خیلی خودمانی بچه هایشان را می ترسانند... در ژاپن نظام آموزشی فهرست مشاغل مورد نیاز جامعه را از همان اول کار، به بچه ها گوشزد می کند. حتی حجم موضوعات درسی کتاب های درسی در ژاپن، یک سوم اروپا است، چون ژاپنی ها معتقدند عمق بهتر از وسعت است!  حالا این را مقایسه کنید با کتاب های درسی و حتی رسانه های ما از هر جناح و طیف، مخالف و موافق که از همان اول مدام در گوش بچه ها می خوانند، ای ایران، ای مرز پرگهر، سنگ کوهت در و گوهر است و در دبستان هم، اولین درس ما تاریخ است، نه برای عبرت، بلکه شرح افتخارات گذشته، اگر گربه جغرافیایی را هم بگذارند جلوی بچه ها، باغرور می گوییم بچه ها ببینید! ایران همه چیز دارد! ایران نفت دارد، گاز دارد، جنگل دارد، دریا دارد و ...   نتیجه اش می شود احساس داشتن و غنای کامل وایجاد تلفیقی از تنبلی اجتماعی و حتی طلبکاری که به اشتباه به آن می گوییم غرور ملی. با این وصف، کودکان و جوانان و مدیران و نسل جدید ما باید برای چه چیزی تلاش کنند؟   این می شود که بچه های ما فکر و ذکرشان، می شود دکترشدن، مهندس شدن و خلبان شدن، یعنی شغل های رویایی و به شدت مادی که نفع و رفاه شخص در آن حرف اول و آخر را می زند نه نیاز کشور، میدونی؟-------------------------------------آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آوردبی آب ، دو هفتهبی هوا ، چند دقیقهبی”وجـــدان”، خـیلی . . .متاسفانه خیلی !
  • نوید عباسپور
بابا آب داد و بابا نان داد، اولین کلمه است که ما در دبستان یاد می گیریم   من می توانم بخوانم و بنویسم اولین کلمه ایست که در دبستان های انگلیس یاد می دهند.   من می توانم بدوم اولین کلمه ایست که در دبستان های ژاپن یاد می دهند.   این که :...
  • نوید عباسپور
یه روز یه e^x و 2x متوجه میشن یه مغازه اعلامیه زده همه اجناس این مغازه رایگان است ، فقط در ازای هر جنس که می خواهید هر بار از شما مشتق خواهیم گرفت .2x ناراحت میگه : اینکه خیلی بی انصافیه ، من اگه دوتا جنس بردارم میشم صفر !e^x دلداریش میده میگه : نگران نباش داداش ؛ هر چی خواستی بگو خودم برات میخرم برای من که فرقی نداره . . .e^x میره داخل فروشگاه و چند لحظه بعد با عجله و استرس میاد بیرون و میگه :" فرار کن ، زود باش ... نامردا دارن نسبت به y مشتق میگیرن !!!! "** بی مزه هم خودتونین فرصت سوختهیک شب سرد یک پروانه اومد پشت پنجره اتاق دخترک و به شیشه زد . دخترک که سرش حسابی گرم بود برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست !پروانه خودش رو به پنجره میکوبید ، تا اون پنجره رو براش باز کنه و از سرما نجات پیدا کنه .ولی دخترک اصلاً اهمیتی به حرکات پروانه نداد ، پروانه رفت . دخترک هم بعد از مدتی به رختخواب رفت تا بخوابه . پیش خودش فکر کرد که کاشکی پنجره رو برای پروانه بازمیکردم تا اون هم سردش نمیشد …فردا شد ؛ دخترک منتظر بود که دوباره پروانه رو ببینه ولی هرچه کنار پنجره منتظر شد پروانه نیومد ...دخترک پشیمون شده بود که چرا دیروز پروانه رو به خونه راه نداده .پیش پدرش رفت و داستان رو برای پدرش تعریف کرد . پدر گفت : دخترم عمر پروانه ها بیشتر از یک یا دو روز نیس !!اشک تو چشمای دخترک جمع شد و برای همیشه به یادش موند که برای دوست داشتن فرصت کوتاهی داره و نباید از کوچکترین فرصت دریغ کنه ...قصه ما به سر رسید ، کلاغه به خونه س نرسید ...نباید کسی بفهمد دل و دست این خسته ی خراب از خواب زندگی میلرزد ...باید تظاهر کنم حالم خوب است ...راحت ام ...راضی ام ...رها ...راهی نیست ...مجبورم !!!..:: سید علی صالحی ::..
  • نوید عباسپور
اگه به یه آدم بزرگ بگی یه خونه دیدم که جلوی پنجره هاش پر بود از گلهای مریم و بنفشه و تو حیاطش یه حوض کوچیک و یه فواره داشت و پروانه ها از این گل رو اون گل میشستند و صدای پرنده ها به گوش میرسید ؛ براش قابل درک نیس که شما از چه خونه ای حرف میزنید ولی اگه بهش بگین یه خونه دیدم که دو میلیارد و نهصد هزار تومن قیمتش بود فورا میگن :" عجب خونـــــــــــه ای "آدم بزرگا اینجورین دیگه ،‌ فقط عدد و قیمت سرشون میشه ...اگه بهشون بگی به تازگی با یه دختری دوست شدم که از صدای آبشار خوشش میاد و تن صداش آدم رو یاد موسیقی باد و رود میندازه و از نقاشی خوشش میاد و موسیقی آروم گوش میکنه ؛ با بیتفاوتی شونه هاشون رو بالا میندازن ولی اگه بگی یه دوست جدید پیدا کردم که بیست و چهار سالشه و قدش یک و هفتاد و دو و شصت و سه کیلو وزنشه و حقوقش ماهی هفت میلیونه و دو تا ماشین داره ،‌ بی درنگ  میگه :" وااااااااااااااااای عجب تیکــــه ای گیرت اومده "آدم بزرگا اینطورین دیگه ...همه چی رو با قیمت و عدد و رقم میشناسن و درک میکنن ...برا همین همش باید همه چیز رو براشون توضیح بدی ،‌ که این از حوصله بچه ها خارجه برا همین گاهی مجبور میشیم به زبون خودشون باهاشون حرف بزنیم .....:: شازده کوچولو ::.. با اندکی تغییر در واژگان** بدم میاد از آدم بزرگا !! من در روزگاری تیره زندگی میکنم ، در روزگاری که سخن گفتن ساده ، نشان بیخردی است ، و پیشانی بی چین ، نشان بی تفاوتی ...آری ، آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است .....:: برتولت برشت ::..
  • نوید عباسپور
  • نوید عباسپور
کی گره از کار من وا میکنی ...  عاشقت را کی مداوا میکنیمن ز هجران تو میمیرم بگو ... تا به کی مولا تماشا میکنیکی ز پشت پرده می آیی برون ... تا به کی امروز و فردا میکنیعشقت آخر سر به سودایی میکشد ... عاشق خود را تو رسوا میکنیخاک پایت سرمه چشم من است ... چشم من را کی تو بینا میکنییک نگاهی پشت دیوارت نما ... عاشقی دلداده پیدا میکنیانتظارت میکشد آخر مرا ... روز وصلت را مهیا میکنی؟چند بنشینم سر راهت بگو ... تا به کی بامن مدارا میکنیتا به کی برگو غلام خویش را ... واله و رسوا و شیدا میکنی صلوات
  • نوید عباسپور
باید امشب بروم . . .من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم . . . حرفی از جنس زمان نشنیدم . . . هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود . . . کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد . . .هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت . . ...:: سهراب سپهری ::..پ.ن : 1 - منظورش از زاغچه ، شخص نوید عباسپور بوده ...2 - چرا انقد از جنبه رندانه و احساسی زندگی دور شدیم ؟ چرا نگاهمون سرد شده ؟ چرا از عشق و عاشقی دوری میکنیم ؟ چرا انقد از این دنیا سیریم ؟همیشه یادمون باشه که :... زندگی زیباست ...میآیی // همه‌ی دنیا را خاموش کنم // بعد تو همه‌اش را روشن کنی ؟؟
  • نوید عباسپور
  • نوید عباسپور
  • نوید عباسپور

چه کسی میگوید:

که گرانی شده است!

دوره ی ارزانیست

دل شکستن ارزان

آبرو قیمت یک تکه نان

و دروغ از همه چیز ارزانتر

قیمت عشق چقدر کم شده است

کمتر از آب روان

و چه تخفیف بزرگی خورده ...

قیمت هر انسان

  • نوید عباسپور
چه کسی میگوید: که گرانی شده است! دوره ی ارزانیست دل شکستن ارزان آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر قیمت عشق چقدر کم شده است کمتر از آب روان و چه تخفیف بزرگی خورده ... قیمت هر انسان
  • نوید عباسپور

کسانی هستند که از خودمان می رنجانیم؛


مثل ساعت هایی که صبح، دلسوزانه زنگ می زنند؛


و در میانِ خواب و بیداری، بر سرشان می کوبیم؛


بعد می فهمیم که خیلی دیر شده ...!

  • نوید عباسپور
کسانی هستند که از خودمان می رنجانیم؛مثل ساعت هایی که صبح، دلسوزانه زنگ می زنند؛و در میانِ خواب و بیداری، بر سرشان می کوبیم؛بعد می فهمیم که خیلی دیر شده ...!
  • نوید عباسپور