سافت وریــــــــــــــــــا

مطالب پربحث‌تر
سلام بچه ها 



 فقط تو رو خدا یکم وخ بذارین و نظر بدین ... و حتما زیر همین پست نظراتتونو بنویسین ، خیلی ممنون ... 




** نظرتون در مورد عوض شدن مدیر وبلاگ چیه ؟؟ اگه مثبته ، کی رو در نظر دارین ؟؟

** نظرتون در مورد حذف چت باکس چیه ؟؟ ( اگه اینجوری باشه که هر کسی میاد پستارو میخونه ، نظرشو بره تو باکس بگه و زیر پستا خالی باشه ، چت باکس حتما حذف خواهد شد ، چون من وختی میام فقط نظراتتونو میخونم ، نه که کل مکالمه های چت باکسو ... در ضمن چت باکس جایی برای کل کل و شوخی های بی مزه بین دخترا و پسرا نیس ، لطفا مراعات کنین ، برای تبادل نظراتتون استفاده کنین نه درست کردن شر ؛ هر کسی رو هم ببینم با اسم خودش نیس ، بن میکنم ، پس زودتر ساین بشین ... )

** همچنین در مورد این که هر هفته یا دو هفته یه بار ، یه موضوعی ( سیاسی و اجتماعی و درسی ... ) انتخاب کنیم و بشینیم یه شب با هم بحث کنیم ؟؟

** یه داوطلب هم برا صندلی داغ پیدا کردیم ، ولی هر کسی داوطلب هس ، میتونه اعلام کنه تا در دوره بعدی در خدمتشون باشیم ...

** همچنین یه پیشنهاد مبنی بر این بود که ما پست های مصاحبه ای بذاریم ، به این صورت که چن تا سؤال پرسیده بشه ، و بازدید کننده ها به اونا جواب بدن ... اگه استقبال بشه ، حتما میذاریم ...

** نظرتون راجع به اضافه کردن بخش دانلود چیه ؟؟ اگه نظرتون مثبته ، چه جور فایل هایی رو میخواین برا دانلود ؟

** نظرتون در رابطه با برگزاری چن تا مسابقه چیه ؟؟ من خودم مسابقه عکاسی و معراجم مسابقه برنامه نویسی رو در نظر داشت ... مثلا مسابقه طراحی فتوشاپ یا هر چیز دیگه هم خوبه ، میتونیم با استعداد های همدیگه آشنا بشیم 

** یکی دیگه از پیشنهاد ها این بود که هر از گاهی هر کی در هر رشته ای که آگاهی داره ، بیاد و اطلاعاتشو با بقیه به اشتراک بذاره ، نظرتون چیه ؟

** یه چن تا هم پیشنهاد بدین برا بیشتر علمی شدن وبلاگ ...
  • نوید عباسپور
قانون صف :

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد .

قانون تلفن :

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود . 

قانون تعمیر

بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد .

قانون کارگاه

اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید .

قانون معذوریت

اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد .

قانون حمام

وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد .

قانون روبرو شدن

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد . 

قانون نتیجه

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد . 

قانون بیومکانیک

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد . 

قانون تئاتر

کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند . 

قانون قهوه :
 
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید .
  • نوید عباسپور
هیچ لیوانی در زندگی خالی نیست ، حتی نیمه پر هم نیستند ؛ وقتی چشمها جور دیگر می بینند . وقتی دوست همه جا حضور دارد، وقتی لطفش همه جا را پر کرده آری ...  چشمها را باید شست ... بیایید لیوانها را به کناری بگذاریم ، وقتی دریای رحمتش را کرانه نیست ... الحمد لله رب العالمین ...
  • نوید عباسپور
باز بــــاران ... باز بــــوی نم خـــاک ... باز هم چرخش بـــرگ ... پی آسایش آغوش گره خورده به خـــاک ! باز آواز خوش خش خش  بـــرگ ! پاییز و غم و تلخی تنهایی آغوش من و ریزش بـــرگ !!!
  • نوید عباسپور
چندی پیش خبری در رسانه های مختلف روسیه منتشر شد که حاکی از پدیدار شدن آیات قرآن کریم روی پوست بدن یک نوزاد در منطقه قفقاز بود. انتشار آن خبر تعجب همگان به ویژه افکار عمومی روسیه و منطقه قفقاز را برانگیخت تا جایی که «موخو علی اف» رئیس جمهور داغستان نیز برای دیدن این معجزه به منزل این کودک و والدین او رفت. مادر این نوزاد اعلام کرد: هر دوشنبه و جمعه کودکش دچار تب ۴۰ درجه ای می شد و پس از آن آیاتی از کلام الله مجید روی پوست او نقش بست و در مدت 3 روز هم دیگر اثری از آن نوشته ها باقی نماند. این خانواده نام کودکشان را "علی” گذاشته اند. والدین نوزاد می گویند: قصد نداشتند به مردم در این باره چیزی بگویند تا زمانی که بر روی بدن کودک جمله "حدیث مرا به مردم نشان دهید” بوجود آمد و آنها از تصمیم خود منصرف شدند. "عبدالله" امام جماعت مسجد روستای «کراسنو- اکتیابرسکایا» معتقد است که این آیات علائمی از سوی پروردگار بوده است. اما این بار در کشور یمن ناگهان در چشم کودکی نام مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حک و رؤیت شد.این حادثه نیز تعجب همگان را برانگیخت و موجب شگفتی چشم پزشکان شده است و تا به این لحظه علت به وجود آمدن این وضعیت را نفهمیده اند.
  • نوید عباسپور
کاش میشد هیچکس تنها نبود کاش میشد دیدنت رویا نبود گفته بودی باتو میمانم ولی رفتی و گفتی که اینجا جا نبود سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم برای بازگشت دستهای تو ولی بالا نبود باز هم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود …
  • نوید عباسپور
سلام بچه ها  فقط تو رو خدا یکم وخ بذارین و نظر بدین ... و حتما زیر همین پست نظراتتونو بنویسین ، خیلی ممنون ... ** نظرتون در مورد عوض شدن مدیر وبلاگ چیه ؟؟ اگه مثبته ، کی رو در نظر دارین ؟؟** نظرتون در مورد حذف چت باکس چیه ؟؟ ( اگه اینجوری باشه که هر کسی میاد پستارو میخونه ، نظرشو بره تو باکس بگه و زیر پستا خالی باشه ، چت باکس حتما حذف خواهد شد ، چون من وختی میام فقط نظراتتونو میخونم ، نه که کل مکالمه های چت باکسو ... در ضمن چت باکس جایی برای کل کل و شوخی های بی مزه بین دخترا و پسرا نیس ، لطفا مراعات کنین ، برای تبادل نظراتتون استفاده کنین نه درست کردن شر ؛ هر کسی رو هم ببینم با اسم خودش نیس ، بن میکنم ، پس زودتر ساین بشین ... )** همچنین در مورد این که هر هفته یا دو هفته یه بار ، یه موضوعی ( سیاسی و اجتماعی و درسی ... ) انتخاب کنیم و بشینیم یه شب با هم بحث کنیم ؟؟** یه داوطلب هم برا صندلی داغ پیدا کردیم ، ولی هر کسی داوطلب هس ، میتونه اعلام کنه تا در دوره بعدی در خدمتشون باشیم ...** همچنین یه پیشنهاد مبنی بر این بود که ما پست های مصاحبه ای بذاریم ، به این صورت که چن تا سؤال پرسیده بشه ، و بازدید کننده ها به اونا جواب بدن ... اگه استقبال بشه ، حتما میذاریم ...** نظرتون راجع به اضافه کردن بخش دانلود چیه ؟؟ اگه نظرتون مثبته ، چه جور فایل هایی رو میخواین برا دانلود ؟** نظرتون در رابطه با برگزاری چن تا مسابقه چیه ؟؟ من خودم مسابقه عکاسی و معراجم مسابقه برنامه نویسی رو در نظر داشت ... مثلا مسابقه طراحی فتوشاپ یا هر چیز دیگه هم خوبه ، میتونیم با استعداد های همدیگه آشنا بشیم ** یکی دیگه از پیشنهاد ها این بود که هر از گاهی هر کی در هر رشته ای که آگاهی داره ، بیاد و اطلاعاتشو با بقیه به اشتراک بذاره ، نظرتون چیه ؟** یه چن تا هم پیشنهاد بدین برا بیشتر علمی شدن وبلاگ ...
  • نوید عباسپور
قانون صف :اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد .قانون تلفن :اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود . قانون تعمیر : بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد .قانون کارگاه : اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید .قانون معذوریت : اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد .قانون حمام : وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد .قانون روبرو شدن : احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد . قانون نتیجه : وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد . قانون بیومکانیک : نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد . قانون تئاتر : کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند . قانون قهوه : قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید .
  • نوید عباسپور

سلام دوستان و همکلاسیای عزیز:

   

 

           بخاطر گل روی دوست گلم قبول کردم که داوطلب شم ولی خواهشا خیلی وارد جزییات

        نشین و حتمنه حتمنم با اسم خودتون سوالاتونو تو قسمت نظرات بپرسین.

 

 

                                                       شنبه شب میتونین جوابارو تونظرات ببینین...

 

 

                                                                        اینم ی سری اطلاعات راجع به خودم ...

  • نوید عباسپور

سلام خدمت دوستان عزیز:

 

 

    بازم صندلی داغ داریم... اما اینبار برخلاف تصورات خیلی از دوستان  داوطلبمون ازآقایون نیس...

                                      

 

 

                                                       بفرمایین ادامه مطلب...

  • نوید عباسپور

اگر ۱۰ ثانیه به مرکز تصویر زیر نگاه کنید، تصویر کاملا ناپدید می شود .


این پدیده به Troxler fading معروف می باشد .





بر یار نظر کنم خجل میگردد ، ور ننگرمش آفت جان میگردد ...

در آب رخش ستارگان پیدایند ، بی آب وی آبم همه گل میگردد ...
  • نوید عباسپور


روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟»

پسر جواب داد: «دلیلشو نمی‌دونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!»

- تو هیچ دلیلی نمی‌تونی بیاری؛ پس چطور دوسم داری؟ چطور می‌تونی بگی عاشقمی؟

- من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما می‌تونم بهت ثابت کنم!

- ثابت کنی؟ نه! من می‌خوام دلیلتو بگی!

- باشه.. باشه! میگم؛ چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست

داشتنی هستی، باملاحظه هستی، بخاطر لبخندت..

آن روز دختر از جواب‌های پسر راضی و قانع شد.

متأسفانه، چند روز بعد، دختر تصادفی وحشتناک کرد و به حالت کما رفت.

پسر نامه‌ای در کنارش گذاشت با این مضمون:

"عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم؛ اما حالا که نمی‌تونی حرف بزنی، می‌تونی؟ نه! پس دیگه

نمی‌تونم عاشقت بمونم! گفتم بخاطر اهمیت دادن‌ها و ملاحظه کردنات دوسِت دارم؛ اما حالا که نمی‌تونی

برام اونجوری باشی، پس منم نمی‌تونم دوست داشته باشم! گفتم واسه لبخندات عاشقتم؛ اما حالا نه

می‌تونی بخندی و نه حرکت کنی! پس منم نمی‌تونم عاشقت باشم! اگه عشق همیشه دلیل بخواد مث

الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره! واقعاً عشق دلیل می‌خواد؟ نه! معلومه که

نه! پس من هنوز هم عاشقتم."…
  • نوید عباسپور

 معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ،

سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ،

به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و

داد زد : "چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم "

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...

اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...

اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه...

اونوقت...
 
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش

بنویسم...

اونوقت قول می دم مشقامو تمیز بنویسم...

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...


  • نوید عباسپور

شخصیت مانند درخت و شهرت مانند سایه است،

سایه چیزی است که ما فکر میکنیم ، درخت چیزی است که واقعی است . . .



  • نوید عباسپور
اگر ۱۰ ثانیه به مرکز تصویر زیر نگاه کنید، تصویر کاملا ناپدید می شود .این پدیده به Troxler fading معروف می باشد .بر یار نظر کنم خجل میگردد ، ور ننگرمش آفت جان میگردد ...در آب رخش ستارگان پیدایند ، بی آب وی آبم همه گل میگردد ...
  • نوید عباسپور
روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟» پسر جواب داد: «دلیلشو نمی‌دونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!» - تو هیچ دلیلی نمی‌تونی بیاری؛ پس چطور دوسم داری؟ چطور می‌تونی بگی عاشقمی؟ - من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما می‌تونم بهت ثابت کنم! - ثابت کنی؟ نه! من می‌خوام دلیلتو بگی! - باشه.. باشه! میگم؛ چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، باملاحظه هستی، بخاطر لبخندت.. آن روز دختر از جواب‌های پسر راضی و قانع شد. متأسفانه، چند روز بعد، دختر تصادفی وحشتناک کرد و به حالت کما رفت. پسر نامه‌ای در کنارش گذاشت با این مضمون: "عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم؛ اما حالا که نمی‌تونی حرف بزنی، می‌تونی؟ نه! پس دیگه نمی‌تونم عاشقت بمونم! گفتم بخاطر اهمیت دادن‌ها و ملاحظه کردنات دوسِت دارم؛ اما حالا که نمی‌تونیبرام اونجوری باشی، پس منم نمی‌تونم دوست داشته باشم! گفتم واسه لبخندات عاشقتم؛ اما حالا نه می‌تونی بخندی و نه حرکت کنی! پس منم نمی‌تونم عاشقت باشم! اگه عشق همیشه دلیل بخواد مث الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره! واقعاً عشق دلیل می‌خواد؟ نه! معلومه که نه! پس من هنوز هم عاشقتم."…
  • نوید عباسپور
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ،سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ،به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : "چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم "دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو تمیز بنویسم... معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا... و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...
  • نوید عباسپور
شخصیت مانند درخت و شهرت مانند سایه است، سایه چیزی است که ما فکر میکنیم ، درخت چیزی است که واقعی است . . .
  • نوید عباسپور
چن تا آهنگ دهه 40 و 50 و ... هستن که خیلی دوسشون دارم و احساس خاصی بهم میدن ...



تو ادامه مطلب با من همراه باشین 
  • نوید عباسپور
چن تا آهنگ دهه 40 و 50 و ... هستن که خیلی دوسشون دارم و احساس خاصی بهم میدن ...تو ادامه مطلب با من همراه باشین 
  • نوید عباسپور