- ۴ نظر
- ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۴۹
اگه تو یه تصادف وحشتناک دور از جون به ملکوت اعلی بپیوندید و بعد فرشته نگهبان بهشت بیاد و ازتون بپرسه : دوس داری الآن که همه بالا سر بدنتن ، چی پشت سرت بگن ؟
چی جواب میدادین ؟؟؟
اول جواب بدین ... بعد توجهتونو به یه داستان جلب میکنم => ادامه مطلب
چنین گفت رستم به سهــراب یل
که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل
مکن تیز و نازک، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن مـوی خود
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
برو گــمشو ای خــاک بر آن سـرت
پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر (دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر ): نه! من
دوست دارم همسرم را خودم
انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر «بیل گیتس» است
پسر: آهان اگر اینطوریه، قبول است
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان، قائم مقام «مدیرعامل بانک جهانی» است
بیل گیتس: ...اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم
پدر: اما این مرد جوان داماد «بیل گیتس» است
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
و معامله به این ترتیب انجام می شود
نتیجه اخلاقی ۱: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی
بدست آورید. اما باید روش مثبتی را برگزینید.
فولادی ترین اراده رو کسی داره که برای حفظ سلامتیش !!!
به موقع از پای نت بلند بشه و بره دسشویی. . .
این آدم به جایی رسیده که لذتهای دنیا براش تموم شدست و ....!!