سافت وریــــــــــــــــــا

مطالب پربحث‌تر

۶۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

سلام خدمت دوستان عارضم ...اگه هم کلاسی های محترم به جزوه یا خلاصه درس و یا نمونه سوال خاصی احتیاج داشته باشن و ما رو قابل ندونن برای کمک خواستن یا اینکه خجالت بکشن !!! (البته از چی نمی دونم ...)بدون هیچ رو دربایستی میتونن به سایت های زیر مراجعه کرده و اونجا عضو بشن و از مطالب استفاده کنن ...www.pnueb.comwww.pnu-club.comبا وجود بی مهری دوستان (!!!!!!!) بازم ما مخلصیم ...
  • نوید عباسپور
خونه مون عیدا پر مهمونه
میرن مهمونا از اونا فقط
آشغالاشون به جا می مونه
کجاست اون کیوی ؟
چی شد نارنگی؟
کجا رفت اون موز؟ خدا میدونه!
جعبه خالی شیرینی هنوز
گوشه طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپز خونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا میدونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل... تو گل می مونه!!
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته تو قندونه
قند نصفه ی عمو جون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه!
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا میمونه
پسته ی خندون ، بادوم شیرین
فندق درباز مال مهمونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
که از این آجیل ، به غیر تخمه
واسه ما بعدها چی چی میمونه!
  • نوید عباسپور
خونه مون عیدا پر مهمونه میرن مهمونا از اونا فقط آشغالاشون به جا می مونه کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی؟ کجا رفت اون موز؟ خدا میدونه! جعبه خالی شیرینی هنوز گوشه طاقچه پیش گلدونه عطرش پیچیده تا آشپز خونه شیرینیش کجاست ؟ خدا میدونه می رن مهمونا از اونا فقط جعبه ی خالی به جا می مونه از بس خونه رو به هم می ریزن آدم مثل... تو گل می مونه!! یکی نیست بگه خداوکیلی جای پوست پسته تو قندونه قند نصفه ی عمو جون هنوز خیس و لهیده ته فنجونه حالا خداییش قندش مهم نیست کنار اون قند نصف دندونه! می رن مهمونا از اونا فقط نصفه ی دندون به جا میمونه پسته ی خندون ، بادوم شیرین فندق درباز مال مهمونه پرسید زیر لب یکی با حسرت که از این آجیل ، به غیر تخمه واسه ما بعدها چی چی میمونه!
  • نوید عباسپور
سلام عرض می کنم خدمت همه دوستای عزیزم
دوستان این آقای مبهوتی که استاد فیزیک 1 ... هم خ پسر گلیه هم خ باجنبه اس ....
درس دادنش هم یکه یکه ... عالی ... یجوری درسو میگه که یه خنگی مث من حالیش میشه
حالا چه برسه به مخ هایی مث شما ...
اینم در گوشی بگم بهتون که هیچ کس نشنوه ... بین خودمون باشه ...

خیلی خوب هم نمره میده --- هم میان ترم خوب میده هم تشریحی پایان ترم ... شانس تون گفته ...

  • نوید عباسپور
فردا تولد یکی از همکلاسی های گل و باحال و البته پیرمونه ، تولد معراج خودمونه !!
.
.
.
.
.
داداش امیدوارم 120 سال عمر با عزت داشته باشی و همیشه سلامت باشی ، و به همه آرزوهایی که داری برسی    تولدت مبــــــــــــــارک ...




حالا بیا آرزوتو بکن ، بعدش هم شمعا رو فــــــــــــــــــــــوت 
  • نوید عباسپور
سلام عرض می کنم خدمت همه دوستای عزیزم دوستان این آقای مبهوتی که استاد فیزیک 1 ... هم خ پسر گلیه هم خ باجنبه اس ....درس دادنش هم یکه یکه ... عالی ... یجوری درسو میگه که یه خنگی مث من حالیش میشه حالا چه برسه به مخ هایی مث شما ...اینم در گوشی بگم بهتون که هیچ کس نشنوه ... بین خودمون باشه ...خیلی خوب هم نمره میده --- هم میان ترم خوب میده هم تشریحی پایان ترم ... شانس تون گفته ...
  • نوید عباسپور
فردا تولد یکی از همکلاسی های گل و باحال و البته پیرمونه ، تولد معراج خودمونه !!.....داداش امیدوارم 120 سال عمر با عزت داشته باشی و همیشه سلامت باشی ، و به همه آرزوهایی که داری برسی    تولدت مبــــــــــــــارک ...حالا بیا آرزوتو بکن ، بعدش هم شمعا رو فــــــــــــــــــــــوت
  • نوید عباسپور
یه تغییر کوچیکی تو برنامه انجام دادن 

  • نوید عباسپور
یه تغییر کوچیکی تو برنامه انجام دادن
  • نوید عباسپور
یکی از دوستان نمایشگاه عکس گذاشته ، اگه دوس داشتین یه سر بزنین 


  • نوید عباسپور
یکی از دوستان نمایشگاه عکس گذاشته ، اگه دوس داشتین یه سر بزنین
  • نوید عباسپور
نمیدونم این که این پستو میذارم درسته یا نه ولی میذارم 


یکی دو ساعت پیش به صورت کاملا اتفاقی با وبلاگ دانشجو های ورودی 91 رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی مشهد آشنا شدم  ( با وبلاگ دانشگاه علوم پزشکی تهران هم آشنا شدم ولی اونو دیگه تعریف نمیکنم ، این یکی باحال تره  )  وبلاگ باحالی بود ، فرقش با وبلاگ ما این بود که اونا از هفته اول مهر ماه شروع کرده بودن به نوشتن وبلاگشون ، فرق دیگه ش این بود که تعداد پست ها و البته نویسنده هاش بیشتر از مال ما بود ...


داشتم پستاشونو از همون اول ساخت وبشون میخوندم ، نظراتشون خیلی باحال بود !! تقریبا تا اول آبان همشون دنبال این بودن که یه جلسه معارفه بذارن برا آشنا شدن بچه ها که آخرشم برگزار نشد  ( عین خود ما  ) بعدش یکی از خانوما پیشنهاد داد برای این که آشنا بشن با همدیگه ، هر کی تاریخ تولدشو بگه تا روز تولدش یه تولد یه ربعه براش بگیرن !! خب اونجوری که معلوم بود از کامنتا ، انگار فقط یکیشون تولد گرفته بود که اونم مدیر وبلاگ بود ( کلا گروهشون 81 نفره س !! ) 


بعد یکیشون پیشنهاد شب نشینی میده (!) مثلا هر هفته یه شب رو انتخاب کنن که همه یا تو یاهو یا تو نیمباز جمع بشن و در مورد یه موضوعی بحث کنن که اونم کلا سه بار برگزار شده که انگار دو بار اول خیلی خوش نگذشته بود بهشون !! چون بعضیا بودن که جمعشونو بهم زدن و بی جنبه بازی در آوردن ( مثه جمع ما ! ) سومین دفعه رو هم نفهمیدم چجوری شد !


قصد برگزار کردن صندلی داغ رو هم داشتن که بعد از یکی دو ماه از نظرخواهی که صندلی داغ باشه یا نه ، تازه دیروز یکشون پست گذاشته که پیشنهاد میدین کی اولین مهمون صندلی باشه ؟! ( ما با این جو « باحالمون » سه بار صندلی داغ گذاشتیم حالا گذشته از اتفاقای حاشیه ش ، اصن به سلامتی خودمون  ) یه حرف هایی هم در مورد ارتباط های مستقیم و صندلی داغ فیس تو فیس و این جور چیزا زده شده بود ولی انگار همشون از ارتباط مجازی بیشتر خوششون میومد ...


حالا یه قسمت جالبش یعنی فوق جالبش (!) یکی یه پست گذاشته بود که " جو کلاسمون خیلی رسمی و خشکه ، چیکار کنیم که بهتر بشه ؟ " ( عین کلاس خودمون !! ) و یه چیزایی در مورد این که بعضیا حتی جواب سلام هم نمیدن ( عین کلاس خودمون :افسوس ) و این جور چیزا ... نظراتش خیلی بودن ولی جالب بودن  اکثرا به همون "جلسه معارفه" نظر داشتن و اینجور نظرا ، بعضیا هم میگفتن که همینجوری جو ش خیلی خوب و مناسبه ، بعضیا م با مدیر وبلاگ دعوا داشتن که آقای عطامنش وختی خود شما سلام نمیدی ! چطور انتظار داری که ما سلام بدیم و صمیمیتر بشیم و از این جور بحثا ( جواب عطامنشو نمیگم که طولانی میشه ! )

حالا از مدیر وبلاگ بگم بهتون که خیلی باهاش حال کردم 
ایشون یه پست گذاشته بود ، نظرسنجی بود در مورد فعالیت وبلاگ ، اونجور که از کامنت ها میشد فهمید ایشون با همه دعوا دارن ، بعضیا کامنت گذاشته بودن که شما منطقی نیستین و صلاحیت مدیریت وبلاگ ندارین ... چقد خودشیفته ای ؟! چرا سلام نمیدین و انقد خشکین ؟! ... و غیره و سه نخطه
( خیلی جالب بود ، عین خودم بود این عطا منش  )

یه دسته کامنتهایی هم بود که کاملا این قضیه رو اثبات میکرد که جو کلاسشون خیلی سنگین و خشکه ... 


حالا هدفم از نوشتن این همه چرت و پرت :  اینا رو که تو اون وبلاگ خوندم خیلی حال کردم
1- فهمیدم تنها نیستم ، یکی مثه خودم وجود داره (مدیر وبلاگشون ) 
2- 1000 ماشالا به جو کلاس خودمون ، من فک میکردم بدترین حس و حالو داره کلاسمون ولی دیدم نه !!! امیدوار شدم خداییش ...
3- اتفاقاتی که براشون تو ترم یک افتاده خیلی یعنی کاملا شبیه اتفاقایی بود که برا خودمون ( حداقل برا خود من ) ترم پیش افتاد ... ( اونا همزاد گروه ما هستن  )
4- الآن در پوست خود نمیگنجم ، یعنی هیشکی منو نمیتونس اینجوری به زندگی امیدوار کنه ( خدا رو شکر  )
5- شما هم امیدوار باشین ( فقط امیدوار باشین  )
6- در طول قرون گذشته این اولین باره که اینجوری خوشحالم 







پ.ن : این پست بدون هیچ قصد و غرضی نوشته شده ، انقد شاد شدم که نتونستم جلومو بگیرم و ننویسم  
با تشکر
نویـــــــــد عباسپور
  • نوید عباسپور
نمیدونم این که این پستو میذارم درسته یا نه ولی میذارم یکی دو ساعت پیش به صورت کاملا اتفاقی با وبلاگ دانشجو های ورودی 91 رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی مشهد آشنا شدم  ( با وبلاگ دانشگاه علوم پزشکی تهران هم آشنا شدم ولی اونو دیگه تعریف نمیکنم ، این یکی باحال تره  )  وبلاگ باحالی بود ، فرقش با وبلاگ ما این بود که اونا از هفته اول مهر ماه شروع کرده بودن به نوشتن وبلاگشون ، فرق دیگه ش این بود که تعداد پست ها و البته نویسنده هاش بیشتر از مال ما بود ...داشتم پستاشونو از همون اول ساخت وبشون میخوندم ، نظراتشون خیلی باحال بود !! تقریبا تا اول آبان همشون دنبال این بودن که یه جلسه معارفه بذارن برا آشنا شدن بچه ها که آخرشم برگزار نشد  ( عین خود ما  ) بعدش یکی از خانوما پیشنهاد داد برای این که آشنا بشن با همدیگه ، هر کی تاریخ تولدشو بگه تا روز تولدش یه تولد یه ربعه براش بگیرن !! خب اونجوری که معلوم بود از کامنتا ، انگار فقط یکیشون تولد گرفته بود که اونم مدیر وبلاگ بود ( کلا گروهشون 81 نفره س !! ) بعد یکیشون پیشنهاد شب نشینی میده (!) مثلا هر هفته یه شب رو انتخاب کنن که همه یا تو یاهو یا تو نیمباز جمع بشن و در مورد یه موضوعی بحث کنن که اونم کلا سه بار برگزار شده که انگار دو بار اول خیلی خوش نگذشته بود بهشون !! چون بعضیا بودن که جمعشونو بهم زدن و بی جنبه بازی در آوردن ( مثه جمع ما ! ) سومین دفعه رو هم نفهمیدم چجوری شد !قصد برگزار کردن صندلی داغ رو هم داشتن که بعد از یکی دو ماه از نظرخواهی که صندلی داغ باشه یا نه ، تازه دیروز یکشون پست گذاشته که پیشنهاد میدین کی اولین مهمون صندلی باشه ؟! ( ما با این جو « باحالمون » سه بار صندلی داغ گذاشتیم حالا گذشته از اتفاقای حاشیه ش ، اصن به سلامتی خودمون  ) یه حرف هایی هم در مورد ارتباط های مستقیم و صندلی داغ فیس تو فیس و این جور چیزا زده شده بود ولی انگار همشون از ارتباط مجازی بیشتر خوششون میومد ...حالا یه قسمت جالبش یعنی فوق جالبش (!) یکی یه پست گذاشته بود که " جو کلاسمون خیلی رسمی و خشکه ، چیکار کنیم که بهتر بشه ؟ " ( عین کلاس خودمون !! ) و یه چیزایی در مورد این که بعضیا حتی جواب سلام هم نمیدن ( عین کلاس خودمون :افسوس ) و این جور چیزا ... نظراتش خیلی بودن ولی جالب بودن  اکثرا به همون "جلسه معارفه" نظر داشتن و اینجور نظرا ، بعضیا هم میگفتن که همینجوری جو ش خیلی خوب و مناسبه ، بعضیا م با مدیر وبلاگ دعوا داشتن که آقای عطامنش وختی خود شما سلام نمیدی ! چطور انتظار داری که ما سلام بدیم و صمیمیتر بشیم و از این جور بحثا ( جواب عطامنشو نمیگم که طولانی میشه ! )حالا از مدیر وبلاگ بگم بهتون که خیلی باهاش حال کردم ایشون یه پست گذاشته بود ، نظرسنجی بود در مورد فعالیت وبلاگ ، اونجور که از کامنت ها میشد فهمید ایشون با همه دعوا دارن ، بعضیا کامنت گذاشته بودن که شما منطقی نیستین و صلاحیت مدیریت وبلاگ ندارین ... چقد خودشیفته ای ؟! چرا سلام نمیدین و انقد خشکین ؟! ... و غیره و سه نخطه( خیلی جالب بود ، عین خودم بود این عطا منش  )یه دسته کامنتهایی هم بود که کاملا این قضیه رو اثبات میکرد که جو کلاسشون خیلی سنگین و خشکه ... حالا هدفم از نوشتن این همه چرت و پرت :  اینا رو که تو اون وبلاگ خوندم خیلی حال کردم 1- فهمیدم تنها نیستم ، یکی مثه خودم وجود داره (مدیر وبلاگشون ) 2- 1000 ماشالا به جو کلاس خودمون ، من فک میکردم بدترین حس و حالو داره کلاسمون ولی دیدم نه !!! امیدوار شدم خداییش ...3- اتفاقاتی که براشون تو ترم یک افتاده خیلی یعنی کاملا شبیه اتفاقایی بود که برا خودمون ( حداقل برا خود من ) ترم پیش افتاد ... ( اونا همزاد گروه ما هستن  )4- الآن در پوست خود نمیگنجم ، یعنی هیشکی منو نمیتونس اینجوری به زندگی امیدوار کنه ( خدا رو شکر  )5- شما هم امیدوار باشین ( فقط امیدوار باشین  )6- در طول قرون گذشته این اولین باره که اینجوری خوشحالم پ.ن : این پست بدون هیچ قصد و غرضی نوشته شده ، انقد شاد شدم که نتونستم جلومو بگیرم و ننویسم  با تشکرنویـــــــــد عباسپور
  • نوید عباسپور
روز همتون مبارک باشه 

  • نوید عباسپور
سلام رفقا ...
قابل توجه دوستان
امروز سر کلاس مبانی آقای محمدی گفتند از 170 تا ورقه که دست منه ... 71 تا رو اصلاح کردم که 67 نفر افتاده بودن .... و فقط 4 نفر نمره گرفته بودن .... البته گفتن که سعی کردم ورقه های سفید رو اصلاح کنم ... پس اونایی که هنوز نمره شون نیومده امیدوار باشن ...

 امید ... چه کلمه خوبیه ...
  • نوید عباسپور
خنده ام میگیرد...

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری

میگویی : دلم برایت تنگ است !!!

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه ها را خوب نمیدانی

دلتنگی ارزانی خودت . . .
  • نوید عباسپور
روز همتون مبارک باشه
  • نوید عباسپور
سلام رفقا ...قابل توجه دوستانامروز سر کلاس مبانی آقای محمدی گفتند از 170 تا ورقه که دست منه ... 71 تا رو اصلاح کردم که 67 نفر افتاده بودن .... و فقط 4 نفر نمره گرفته بودن .... البته گفتن که سعی کردم ورقه های سفید رو اصلاح کنم ... پس اونایی که هنوز نمره شون نیومده امیدوار باشن ... امید ... چه کلمه خوبیه ...
  • نوید عباسپور
خنده ام میگیرد...وقتی پس از مدت ها بی خبریبی آنکه سراغی از این دل آواره بگیریمیگویی : دلم برایت تنگ است !!!یا مرا به بازی گرفته اییا معنی واژه ها را خوب نمیدانیدلتنگی ارزانی خودت . . .
  • نوید عباسپور
برنامه سازی پیشرفته




ساختمان گسسته




مبانی کامپیوتر و برنامه سازی

  • نوید عباسپور